📕📘📗📙📒📕 💠اموال مردم(۱) راوی: یکی از رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله 🔹 عملیات والفجر به پایان رسیده بود، حاج قاسم بعضی را در خط پدافندی مستقر کرد و برخی دیگر را مامور رسیدگی به مجروحان و مصدومان قرار داد. من و چند تن از بچه ها مامور شدیم تا غنائم جنگی بازمانده از عراقی‌ها را جمع آوری کنیم، قبل از حرکت پیکی از طرف حاجی رسید و از ما خواست تا با او جلسه داشته باشیم، دقیقا نمی‌دانستم دلیل جلسه چیست ولی حدسش را می‌زدم. 🌾🌾🌾🌾 🔸 به سمت محل فرماندهی راه افتادیم، مسیر طولانی نبود ولی صحنه های تلخی که داخل شهر مشاهده کردیم مسیر را برایمان طولانی کرد. خانه‌های ویران شده، زندگی‌های از بین رفته و مردمی که امیدشان از دست رفته بود، لحظات سختی را برایمان به جا گذاشت. 🍂🍂🍂🍂 🔹 مقابل محل فرماندهی ایستادیم و با گفتن یا الله وارد شدیم، حاجی برای احترام، تمام قد ایستاد و با همه سلام و علیک کرد. بعد از احوال پرسی و خوش و بش، حاج قاسم گفت: خط قرمز من در جمع آوری غنائم، اموال مردم است. 🍁🍁🍁🍁 🔸 در این موضوع با هیچکس شوخی ندارم. اگر در مغازه‌ای رفتید و خوراکی‌های فاسد شدنی دیدید می‌توانید استفاده کنید به شرطی که مبلغش را برای صاحب مغازه بگذارید. اگر مواد خوراکی را در ادارات دولتی صدام یافتید می‌توانید استفاده کنید، غیر از اینها چیزهایی که گفتم حق ندارید استفاده کنید. 🌾🌾🌾🌾 🔹 همه ما حرف حاجی را تایید کردیم و به سمت شهر راه افتادیم، هنوز داخل شهر نشده بودیم که عراقی ها در شهر شیمیایی زدند، بالای تپه‌‌ای رفتیم و اوضاع را تحت بررسی قرار دادیم. چند ساعت بالای تپه در گرما ایستادیم، گرسنگی از طرفی و تشنگی از طرف دیگر اذیتمان می‌کرد، گرما طوری بود که لباس هایمان از شدت عرق خیس شده بود. به همراهان گفتم باید اثر شیمیایی کم شده باشد. داخل شهر برویم؟ 🍂🍂🍂🍂 🔸همه به خاطر تشنگی و گرسنگی که غالب شده بود جواب مثبت دادند، چفیه‌ها را جلوی دهانمان گرفتیم و وارد شهر شدیم، سلاح هایی که در دست داشتیم مسلح کردیم و آرام و با احتیاط حرکت می‌کردیم. چشمم به ساختمان شهرداری خورد، به همراهان گفتم این ساختمان دولت است شاید چیزی برای خوردن و آشامیدن پیدا شود، وارد ساختمان نیمه خراب شدیم تا ... ✅ادامه دارد ... 💠جمعه ها ساعت ۲۱ همراه با و 🔹بهره‌برداری از این مطالب با ذکر منبع @Mehremaandegar بلامانع است. @Mehremaandegar