🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀
#ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید
#حسین_همدانی
قسمت 2⃣4⃣
✨ حال و هوای دههٔ ۶۰
راوی: محمد گرشاسبی
اسفندماه ۱۳۸۲
هیچ یک از سربازان و پرسنل، اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ ستاد فرماندهی لشکر ۲۷ محمدرسولالله را در پادگان امام حسن، از یاد نبردهاند و سالن غذاخوری لشکر را در انتهای ضلع جنوبی ساختمان ستاد، سالنی که از کران تا کرانش سرباز و سردار کنار هم می نشستند و در آن قانون «هر جا نشستی» حکم فرما بود. در سالن جایگاه خاصی برای فرماندهان و سرداران وجود نداشت. اگر کسی میان آن هیاهو در پی فرمانده و سردار و سرهنگی بود به سختی میتوانست پیدایش کند. کسی نمیدانست سردار حسین همدانی کجای میز مطول سالن غذاخوری مینشیند. او مثل سربازان لشکر، سینی سلف در دست منتظر بود تا نوبتش شود و پلو و خورشش را بگیرد و بعد از دور ببیند ماست با غذا داده میشود یا سالاد. غذایش را که می گرفت گوشه ای از سالن را انتخاب میکرد یا خودش را بین دو سه تا سرباز انتهای میز سوم جا میداد یا روبه روی گروهبان رسمی پشتیبانی می نشست. هیچ کس از دیدنش جا نمیخورد و دست و پایش را گم نمی کرد. گاهی با سربازان یگان قرارگاه گرم میگرفت غذایش را که میخورد مسیر سالن تا دفترش را طوری میرفت که سربازان را به ادای احترام نظامی وادار نکند خودش را هم سن و هم ردۀ افراد لشکر میکرد تا همه در کنارش احساس راحتی کنند. در عین حال سربازان خود را ملزم به رعایت نظم و اجرای مقررات میدانستند تا در برابر چنین فرماندهی شرمنده نباشند. در رژه صبحگاه مشترک دوشنبههای لشکر، همهی گروهان از او امتیاز " خیلی خوب " می گرفتند؛ حتی گروهان " معاف از رزم " که هرگز درست و حسابی رژه نرفتند. البته گروهانها با جان و دل تلاش میکردند مقابل این امیر دلها بهترین رژه را اجرا کنند و " درود سردار " را با جان و دل فریاد میزدند.
مجموعهی این رفتارهای متقابل سردار و سرباز، فضای لشکر را خواه ناخواه به سمت دوگانه فرماندهی فرمانبردار دوران جنگ میبرد و موجب می شد سربازان متولد ۱۳۶۰، که دوران جنگ را تجربه نکرده بودند، حال و هوای آن دوره را حس کنند. و چه نیکو توصیف کرد این فضا را رهبر انقلاب که:
« هنوز عطر دل انگیز شهادت و ایثار در فضای این لشکر به مشام میرسد. »
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@Modadeaneharaam