(فَتَيات)[1] ، همچنين اينكه كنيزان را اصل و صاحبان را اهل آنان قلمداد فرمود: (فانكِحوهُنَّ بِاِذنِ اَهلِهِنّ)، تكريم كنيزان و بنيانگذاري ارزشي اخلاقي است. ضمير «كُم» در (اَيمانُكُم) و (فَتَياتِكُم) يعني افراد جامعه تان نه خصوص خانواده تان. راز تعبير به «كنيز خودتان» همانا تنزيل جامعه اسلامي در حكم اصل واحد است؛ يعني همگي از يك اصل و واقعيتيد. ايمان در همسر شرط است و ازدواج با زن مشرك ممنوع و باطل است.[2] قيد ايمان براي كنيزان: (فَتَياتِكُمُ المُؤمِنات) نيز شرط فقهي و لزومي است؛ برخلاف احصان و عدم سفاح و عدم اتخاذ اخدان در (مُحصَناتٍ غَيرَ =========== [1]ـ «فتيات» جمع «فتاة» است. «فتي» (مذكر) و «فتاة» (مؤنث) به معناي نوجوان باطراوت است و به صورت كنايي براي بردگان براي هر دو حالت جواني و پيري به كار مي رود (ر.ك: مفردات، ص625؛ المصباح المنير، ص462، «ف ت ي»). [2]ـ سوره بقره، آيه 221. مُسفِحاتٍ ولامُتَّخِذاتِ اَخدان) كه قيدي ارشادي و شرط رجحان اند نه قيد لزومي؛ يعني نه احصانِ به معناي عفت شرط صحت عقد است و نه سفاح و نه دوست پسرگيري مانع صحت آن. ظاهراً قيد ايمان در (فَتَياتِكُمُ المُؤمِنات) در برابر شرك است، بنابراين، طبق اطلاق آيه، با حفظ دو شرط عدم تمكن و خوف عنت، ازدواج دائم يا موقت با كنيزان اهل كتاب نيز جايز است؛ مگر آنكه درباره كنيز كتابي، نصوصي معتبر بين نكاح دائم و منقطع فرق گذارند. در ازدواج بايد زن و مرد كفو و همتاي يكديگر باشند و در كفو بودن، اصلِ ايمان كافي است و راه اثبات آن، سيره ظاهر شخص است و به آگاهي آن دو از درون يكديگر نيازي نيست، زيرا تنها خداوند از اسرار و ضماير باخبر است: (واللهُ اَعلَمُ بِايمنِكُم). اين جمله، هشدار و تأكيد است كه ايمان را كم ارزش نشماريد. تعبير (بَعضُكُم مِن بَعض) براي نفي تمايزهاي لغو و بي اساس مادي است؛ مانند نفي تمايز فقير و غني از يك سو، و مالك كنيز و فقير ناتوان از ازدواج با زن آزاد از سوي ديگر و انسان آزاد و برده از سوي سوم در آيه مورد بحث. اگر ازدواج با زن آزاد مقدور باشد، ازدواج با كنيز ممنوع است. خداي سبحان پس از اعلام اين حَظْر و منع، چنين مي فرمايد: (فانكِحوهُنّ) معناي اين امر به سبب آمدن آن پس از حَظْر و منع، اباحه نكاح با كنيزان در صورت حصول و پيدايش شرايط است نه وجوب و لزوم آن. طبق اطلاق(فانكِحوهُنّ)همانند(...اَن يَنكِحَ المُحصَناتِ المُؤمِنات)، كه هر دو نوع نكاح دائم و منقطع را دربر مي گيرد، كسي كه از نكاح دائم يامنقطع با زنان آزاد ناتوان است و خوف عنت دارد، مجاز است با كنيزان ازدواج دائم يا موقت كند. در نكاح كنيز، اذن صريح مولاي وي شرط است و رضا يا اذن فحوا كفايت نمي كند و در آيه شريفه نيز سخن از «اذن» است نه رضا: (فانكِحوهُنَّ بِاِذنِ اَهلِهِنّ). خداي سبحان در اين تعبير براي دعوت موالي و مالكان كنيزان به احترام و رفتار نيكوي خانوادگي، از آنان (موالي) به «اهل» ياد كرده است نه موالي و مانند آن. از كلمه (اَهلِهِنّ) برمي آيد كه كنيزان با مالكان آن ها اهليت دارند و عضوي از اعضاي پيكر خانواده اند. خداوند در اين تعبير براي اجلال و تكريم كنيزان آنان را اصل قرار داده و صاحبان آنان را اهل آن ها دانسته است نه آن ها را اهل موالي. ظاهر اضافه اجر (مهر) به كنيز: (اُجورَهُنّ) آن است كه وي مالك مهر است و ظاهر ايتاي اجر به كنيز: (وآتوهُنَّ اُجورَهُنّ) نيز همان اعطاي تمليكي و تسليم به مالك مهر است. طبق اين دو شاهد، مهر متعلق به كنيز است؛ ليكن طبق ادله ديگر، برده مالك چيزي نمي شود، زيرا عبد و كنيز در امور مالي و كسب يا اصلاً مالك مال نيستند يا در مالكيت آن استقلال ندارندمگر عبد مكاتب كه بدين لحاظ مستقل است و از اين رو تمام مهر كنيز در اختيار مالك او قرار مي گيرد و خود او جز با اجازه مولايش براي قبض يا عفو مهر، نمي تواند مهر خويش را ببخشد يا بگيرد. «معروف» يعني به گونه اي شرع پسند و راه كشف رضاي شارع يا عقل است يا نقل معتبر. ايتاي مهريه به شكل معروف: (وآتوهُنَّ اُجورَهُنَّ بِالمَعروف) آن است كه حق مسلم آنان را بدون هيچ نقصي در كميت يا كيفيت ادا كرده، هم از مقدار آن هيچ نكاهند و هم در دادن آن بدرفتاري نكرده و بي سهل انگاري يا تأخير و مماطله بپردازند. خداوند سبحان همراه مسائل فقهي ياد شده به اين نكته اخلاقي نيز توجه مي دهد كه با عفايف ازدواج كنيد. برخي كنيزان علني اهل فساد و بزهكاري اند كه به اهل سفاح (زنا) معروف اند: (مُسافِحت) و برخي كنيزان با دوستيابي سرّي، دوستان پنهاني دارند: (مُتَّخِذاتِ اَخدان) آيه شريفه به تفصيل از اين دو قسم نهي كرده و مي فرمايد: با كنيزاني ازدواج كنيد كه نه آشكارا به گناه بي عفتي آلوده شده و زنا كنند و نه براي تبهكاري، دوستاني مخفي و ارتباط دوستانه پنهان و غيرشرعي داشته باشند. ادامه دارد 👇