و مِنكُمْ أسدُالأحلاف[3]
ومِنّا سَيِّدا شَبابِ أهل الجَنّة[4]
ومِنكُمْ صِبْية النّار[5]
ومِنّا خيرُ
===========
[1]ـ منظور از «مكذّب» ابوسفيان است كه تا فتح مكه تكذيب رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) مي كرد و در جريان فتح مكه همراه معاويه و ديگران مجبور به ايمان ظاهري شد. (شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج15، ص133، شرح نامه ي28).
[2]ـ منظور از اسدالله حمزهي سيدالشهداء(عليه السلام) است.
[3]ـ منظور از اسدالاحلاف يا اشاره است به ابوسفيان(پدر معاويه) كه در جنگ احزاب همانند شيري گروه هاي مختلفي از دشمنان اسلام را گردآورد و با هم سوگند ياد كردند كه براي نابودي اسلام و قرآن تلاش و كوشش كنند. و يا به قول ابن ابي الحديد اشاره است به عُتبةبن ربيعة جدّ مادري معاويه، چون مادر معاويه يعني هند دخترعتبه بن ربيعةبن عبد شمس بود كه در جنگ بدر وقتي در مقابل حمزه قرار گرفت و حمزه خود را «اسدالله و اسدرسوله» معرفي كرد، او نيز خود را «أسدالحُلَفا» يا «أسدالأحْلاف» معرفي كرد. عتبه در اين جنگ(بدر) كشته شد. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج15، ص133، ذيل نامه ي28.
[4]ـ منظور، امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) هستند كه در روايات زيادي به اين لقب از آنها ياد شده است.
[5]ـ مقصود از «صِبيَةُ النّار» عُقبةبن ابي مُعَيط است كه در جنگ بدر اسير شد و پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) در ميان اسراي جنگي فقط دستور قتل او را صادر كرده بود. او كه از سران شرك بود فرياد مي زد: از ميان اين همه اسراي قريش چرا مرا مي كشيد؟ پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: به خاطر عداوت و دشمني تو با خدا و رسولش.... او براي جلب عطوفت آن حضرت گفت: صِبية(طفلك) چه پناهگاهي دارد؟ حضرت فرمود: آتش. از اين رو صبيةالنار لقب گرفت. بعد از كشته شدن او پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) خطاب به جنازه اش فرمود: بدانساني بودي، به خدا قسم كافري موذي تر از تو نمي شناسم. خدا را شكر كه ترا كشت و چشمم را به كشته شدن تو روشن كرد. (منهاج البراعة، ج19، ص138).
نِساء العالَمينَ[1]
ومِنْكُم حَمّالةُُ الحَطَب[2]
فى كثيرٍ ممّا لَنا وعَلَيكم»[3]
؛ پيغمبر از خاندان ماست و دودمان ما پيغمبر تحويل داد و شما تكذيب كننده، ما اسدالله تحويل داديم شما اسدالأحلاف، فرزندان ما سرور جوانان اهل بهشت هستند امّا بچّه هاي شما طعمهي آتش، زنان ما بهترين زنان عالمند و زنان شما هيزم كش(سر راه پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم)). معاويه! اگر بنا باشد كه از فضايل خاندان خود و نقايص خاندان تو بگويم، حرف بسيار است و به اين مقدار خلاصه نمي شود. وضع ما در زمان اسلام و جاهليت معلوم است و اسلام و جاهليت شما نيز معلوم. اسلام ما را همه شنيدند و ديدند كه در نخستين روزهاي رسالت نبيّ اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) ايمان آورديم، اسلام شما را نيز ديدند كه تا آخرين سنگر يعني فتح مكه بر ضدّ اسلام جنگيديد و ايمان نياورديد. در عصر جاهليت نيز ما در كمال قداست و طهارت زيستيم و شما در كمال خباثت و ناپاكي.
حضرت علي(عليه السلام) در نامهي ديگري به معاويه نوشت: آن شمشيري كه در يك روز(جنگ بدر) با آن بر پيكر جدّ تو(عُتبةبن ربيعه كه جدّ مادري معاويه
===========
[1]ـ منظور، صديقهي كبري، فاطمهي زهرا(سلام الله عليها) است.
[2]ـ حمّالة الحطب(زن هيزم كش) همسر ابولهب است كه در سورهي «مسد» بدان اشاره شده است. او كه امّ جميل ناميده مي شد، خواهر ابوسفيان و عمه معاويه بود.
[3]ـ نهج البلاغه، نامهي 28.
بود)، دايي تو(وليدبن عُتبة) و برادرت(حنظلةبن ابي سفيان) كوبيدم و عرصه را بر آنها تنگ كردم و در راه دفاع از اسلام به هلاكتشان رساندم، نزد من موجود است.
بدين گونه علي(عليه السلام) جواب معاويه را مي داد. فريب كاري هاي معاويه ادامه داشت حتي پس از شهادت علي بن ابي طالب و حسن بن علي(سلام الله عليهما) تقديس مسموم اموي روز به روز افزون مي شد ونتيجه اي جز مهجوريت و غربت اهل بيت(عليهم السلام) در پي نداشت؛ قهراً قرآن نيز غريب و مهجور مي شد طوري كه ديگر چيزي به نام قرآن و عترت مطرح نبود[2].
==========
[2]ـ بدين ترتيب روشن مي شود كه چرا امام راحل(قدّس سرّه) مي فرمايند: «بعد از جريان اميرالمؤمنين(عليه السلام) همهي نيروهاي ضد اسلام مي كوشيدند كه قرآن و عترت را از صحنه خارج كنند». (مقدمهي وصيت نامهي امام خميني قدّس سرّه با تصرف)
حماسه و عرفان صص 286 تا 291
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402