دو خواهر داشت که در زمان طاغوت به مدرسه می‌رفتند..،آن زمان قانون شده بود که دخترها در مدرسه باید بی حجاب باشند اما حسین نمی‌توانست این موضوع را قبول کند..💔 در مدرسه سه بار روسری از سرِ خواهران حسین کشیدند.🥲 وقتی حسین فهمید با خواهرانش تا دم در مدرسه همراه شد. خواهرانش وارد مدرسه شدند و مدیر به سمت آنها آمد تا روسری از سرشان بکشد !! که حسین بدو بدو جلو آمد و گفت اگر دست به حجاب خواهران من بزنی با من طرف هستی.!! او من را برای حفظ حجابم تشویق می‌کرد؛ می‌گفت بدون حجاب نباید به مدرسه بروی! من نمی‌توانم این را قبول کنم که تو بی‌حجاب باشی...👌🫠 این حرکت را آنقدر انجام دادیم که مدیرِ مدرسه خسته شد و من دیگر با حجاب در مدرسه و کلاس حاضر می‌شدم❤️‍🩹