˖ ֶָ ׁ ˖ ֶָ ׁ
آشفتگی از
خیابان های بارانی ذهنم...
کتابخانه ای مملوء از
نگرانی به جای کتاب...
اقیانوسی تاریک در روشنی روز و
تهی از ماهی...
خاکستری از کلبه ی آتَش نگرفته در دل جنگل..
خونریزی زیاد از
زخم های روحی قدیمی ...
و
پلی کردن موزیک بی کلام میان
آرزوها...
واژه هایی از تضادهای ذهنی خویش(:✨
#حرفهای_هی_دو