✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه(۵۰)🔹
✅نامه ای به فرماندهان
🔺مقام شما را از مردم دور نکند!
امام(عليه السلام) در بخش اوّل اين نامه از سران لشکر به عنوان «أَصْحَابِ الْمَسَالِحِ; محافظان مرزها» ياد کرده مى فرمايد: «(اين نامه) از سوى بنده خدا على بن ابى طالب اميرمؤمنان به پاسداران مرزها (ى کشور اسلام) نگاشته شده است»; (مِنْ عَبْدِ اللهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى أَصْحَابِ الْمَسَالِحِ).
مسالح جمع مسلحة به معناى مرز است و مرزها معمولاً مناطقى هستند که در اطراف کشور قرار دارند و ممکن است دشمن از آنجا نفوذ يا حمله کند و به همين دليل هميشه حکومت ها بخش مهمى از نيروهاى مسلحشان را در اين مناطق مى گمارند تا از حملات غافلگيرانه دشمنان آسوده خاطر باشند. اين تعبير نشان مى دهد که توجّه به مرزها از مهم ترين وظايف نيروهاى مسلح و ارتش اسلام است.
آن گاه امام(عليه السلام) از خودش شروع مى کند و حقوق مردم را بر والى به طور کلى بيان مى دارد و در بخش آينده انگشت روى موارد خاص گذارده به عنوان شرح اين مجمل آنها را يکى پس از ديگرى ذکر مى کند.
به هر حال امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه اش به دو نکته مهم اشاره مى فرمايد: نخست مى فرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) حقى که بر والى و زمامدار ثابت است اين است که فضل و برترى هايى که به او رسيده و قدرتى که به او داده شده سبب تغيير حال او درباره رعيّت نگردد»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ حَقّاً عَلَى الْوَالِي أَلاَّ يُغَيِّرَهُ عَلَى رَعِيَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ، وَلاَ طَوْلٌ خُصَّ بِهِ).
اشاره به اينکه والى و زمامدار بايد چنان باشد که رسيدن به قدرت، او را دگرگون نسازد، دست و پاى خود را گم نکند و گرفتار عُجب، خودبينى و خودپسندى و در نتيجه استبداد نشود همان چيزى که غالباً در زمامداران مادّى ديده مى شود که پيش از رسيدن به قدرت سخنان زيبايى در مورد مردمى بودن و مردمى زيستن دارند; اما هنگامى که بر اوضاع مسلط شدند همه را فراموش کرده و استبداد را پيشه خود مى سازند و تنها اولياى الهى و کسانى که در خط پيروى آنها هستند از اين خطر در امان مى مانند.
در دومين نکته مى افزايد: «بلکه بايد نعمت هايى را که خدا به او ارزانى داشته سبب نزديکى بيشتر به بندگان خدا و مهربانى به برادرانش گردد»; (وَأَنْ يَزِيدَهُ مَا قَسَمَ اللهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ، وَعَطْفاً عَلَى إِخْوَانِهِ).
اشاره به اينکه نه تنها قدرت نبايد او را از مردم دور کند و به استبداد بکشاند، بلکه به عکس بايد هرچه نعمت خدا به او بيشتر مى شود به مردم نزديک تر گردد و درباره کسانى که امام از آنها به برادر تعبير کرده محبّت بيشتر داشته باشد، زيرا شکر اين نعمت جز از اين طريق نخواهد بود.
به اين ترتيب، امام(عليه السلام) نخست به مخاطبانش اجازه مى دهد که اداى حق خود را از امام مطالبه کنند. سپس در بخش آينده اين نامه به بيان حق خودش بر آنها مى پردازد.
در غررالحکم از حضرت نقل شده است که مى فرمايد: «إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَيْکُمْ نِعْمَةً مِنَ اللهِ عَلَيْکُمْ فَاغْتَنِمُوها وَلا تَمَلُّوها فَتَتَحَوَّلَ نَقِماً; نياز مردم به شما نعمتى است از سوى خدا براى شما. اين نعمت را غنيمت بشماريد و هرگز از آن ملول نشويد که به نقمت و عذاب تبديل خواهد شد».
🔹حقوق امام و حقوق فرماندهان:
امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه خود آنچه را به صورت کلى و سربسته در بخش قبل بدان اشاره فرموده به طور مشروح بيان مى کند.
نخست به حقوقى که مردم بر او دارند اشاره کرده و روى پنج حق انگشت مى گذارد. در اوّلين حق مى فرمايد: «آگاه باشيد حق شما بر من اين است که جز اسرار جنگى چيزى را از شما پنهان ندارم»; (أَلاَ وَإِنَّ لَکُمْ عِنْدِي أَلاَّ أَحْتَجِزَ دُونَکُمْ سِرّاً إِلاَّ فِي حَرْب).
به يقين پنهان داشتن اسرار از ياران و دوستان، نوعى ابراز بى اعتمادى به آنهاست و در بسيارى از موارد سبب بدبينى يا تفسيرهاى گوناگون براى يک واقعه مى شود; اما هنگامى که رئيس جمعيّت به طور کامل خبررسانى کند، پيوندهاى عاطفى محکم تر و سوء ظن و بدبينى کمتر خواهد شد، هر چند مواردى هست که چاره اى جز کتمان اسرار آن نيست; مانند مسائل جنگى، زيرا اگر دشمن از برنامه ريزى جنگ باخبر شود خود را در مقابل آن مقاوم مى سازد و پيش از موعد آن را خنثى مى کند به همين دليل در طول تاريخ همواره فرماندهان بزرگ برنامه هاى جنگى خود را تا آخرين لحظه پنهان مى داشتند تا بتوانند ضربات قاطع بر دشمن وارد کنند.
در تاريخ جنگ هاى پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز اين اصل به خوبى مشاهده مى شود و به گفته مورخ معروف طبرى کمتر موردى بود که پيغمبر(صلى الله عليه وآله) از مدينه براى جنگى حرکت کند و مقصد نهايى را براى يارانش بيان فرمايد.(5)«
@Nahjolbalaghe2