↩️و او بر امامى خروج کرد که هم به نصّ رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) امامت او ثابت بود و هم از طريق بيعت عامه مردم.
اضافه بر اين بى شک معاويه از کسانى بود که فساد در ارض را، بصورت گسترده اى پى ريزى کرد، و به خاطر سرپيچى از بيعت امام و لشکرکشى بر ضد او خونهاى زيادى را بر زمين ريخت، حرکت هاى ايذايى معاويه از طريق فرستادن گروههايى براى قتل و غارت در اطراف عراق مشهور و معروف است، فرمان او مبنى بر کشتن «محمد بن ابى بکر» در «مصر» و «مالک اشتر» و کارهاى ديگرى از اين قبيل، او را در صف اوّل «مفسدان فى الارض» قرار مى دهد که طبق نظر صريح قرآن، مجازات آنها قتل است.
حال اگر افراد متعصّبى همه اين واقعيت ها را ناديده بگيرند و به بهانه واهى اجتهاد، همه اين جنايات را توجيه کنند و واقعيات را انکار نمايند مطلب ديگرى است!
در حديث معروفى که از پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل شده مى خوانيم که خطاب به على(عليه السلام) فرمود: «يا عَلى حَرْبُکَ حَرْبى وَ سِلْمُکَ سِلْمى;
«اى على! جنگ با تو جنگ با من است و صلح با تو صلح با من» و مى دانيم که جنگ با رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) موجب کفر بود و چنان کسى کافر حربى محسوب مى شد که خون او مباح است.
و نيز در حديث ديگرى آمده است که: «ابن عباس هنگامى که چشمش نابينا شده بود از کنار گروهى گذشت از آنها سخن مبهمى شنيد. به راهنماى خود گفت اينها چه مى گفتند؟ گفت: على (عليه السلام) را سب مى کردند. گفت: مرا به سوى آنها برگردان. هنگامى که برگشت به آنها گفت کداميک از شما خداوند متعال را سب مى کنيد؟ گفتند: سبحانَ الله! کسى که خداوند را سب کند کافر مى شود. گفت: کداميک از شما رسول خدا را سب مى کنيد؟ گفتند: سبحانَ الله! هر که سبّ رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) کند کافر مى شود. گفت کداميک از شما سب على بن ابى طالب مى کنيد؟ گفتند: اين کار را کرده ايم. ابن عباس گفت: من خدا را به شهادت مى طلبم و گواهى مى دهم که از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) شنيدم که مى فرمود: «مَنْ سَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ سَبَّني وَ مَنْ سَبَّني فَقَدْ سَبَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ وَ مَنْ سَبَّ اللهَ اَکَبِّهُ اللهُ عَلى مِنْخَرَيْهِ فِي النّارِ»; «کسى که على را دشنام گويد مرا دشنام گفته و کسى که مرا دشنام گويد خدا را دشنام گفته و کسى که خدا را دشنام گويد خدا او را به رو در آتش دوزخ مى افکند». ابن عباس بعد از پايان اين سخن راه خود را پيش گرفت و رفت و به راهنماى خود گفت: گوش کن ببين چه مى گويند. گفت: چيزى نگفتند.
ابن عباس گفت: هنگامى که اين سخن را به آنها گفتم قيافه هاى آنها را چگونه ديدى؟ او در جواب اين شعر را خواند:
نَظَرُوا اِلَيْکَ بِاَعْيُن مُحْمَرَّة! * نَظَرَ التُّيوُسِ اِلَى شِفارِ الْجازِرِ!
«آنها با چشمهاى سرخ شده به سوى تو نگاه مى کردند; همچون نگاه بزها به کارد سلاّخ!»
ابن عباس گفت: پدرت به قربانت باز هم بگو! او شعر ديگرى بر آن اضافه کرد:
خِزَرَ الْعُيُونُ نَواکِسَ اَبْصارِهِمْ! * نَظَرَ الذَّليلُ اِلَى الْعَزيزِ الْقاهِرِ!
«چشمان آنها گرد و کوچک شده بود، و نگاه خود را به زير افکنده بودند، همچون انسان ذليلى که در برابر شخص قوى قاهرى، قرار مى گيرد!»
ابن عباس بار ديگر گفت: پدرت به قربانت باز هم بگو! گفت: ديگر چيزى به خاطرم نمى آيد. ابن عباس گفت: ولى من دنباله آن را مى دانم.
اَحْيائُهُمْ عارٌ عَلى اَمْوالِهْم *** وَالْمَيِّتُونَ فَضيحَةٌ لِلْغابِرِ!
«زندگان آنها براى مردگانشان ننگ هستند و مردگانشان مايه رسوايى بازماندگان!»
بديهى است اينها همه در صورتى است که سب با اراده و از روى اختيار صورت گيرد، اما کسى را که مجبور يا تهديد به مرگ کنند، از اين حکم مستثنى است.
اين نکته نيز در پايان اين بحث قابل اهميت است که «ابن ابى الحديد» در شرح نامه 65 مى گويد: ما فرض کنيم که پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به خلافت على(عليه السلام) بعد از خود تصريح نکرده باشد، آيا معاويه نمى دانست که پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) هزار بار (در موارد متعدّد) فرمود: «اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتَ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتَ; من با کسى که با تو جنگ کند اعلان جنگ مى کنم و با کسى که با تو صلح کند اعلان صلح مى کنم.» و نيز فرمود: «حَرْبُکَ حَرْبى وَ سِلْمُکَ سِلْمى; جنگ با تو جنگ با من است و صلح با تو صلح با من». بديهى است کسى که با پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) جنگ کند يا پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به او اعلان جنگ دهد مهدورالدّم خواهد بود، بنابراين بر گفتار امام (عليه السلام) در خطبه بالا اشکالى باقى نمى ماند.
3 ـ تاريخچه اسف بار سبّ و ناسزاگويى به امام (عليه السلام)
از تواريخ به خوبى استفاده مى شود نخستين کسى که اين کار زشت و قبيح را پايه گذارى کرد معاويه بود...
@Nahjolbalaghe2