↩️جمله «مَا وَأَيْتُ مِنْ نَفْسِي» (پيمانى را که با خود بستم) ممکن است اشاره به امورى باشد که دو طرفِ عهد و پيمان، خود انسان است; خودش با خودش عهد مى کند; که انجامِ آن نشانه شخصيت انسان و عزم راسخ او در کارها است و شکستن آن دليل بر سستى اراده مى باشد که بايد از آن به خدا پناه برد.
و يا اين که يک طرف پيمان خود او است و طرف دوم خدا است که در واقع اين معنا، در جمله مزبور در تقدير است.در اين صورت اشاره به تمامِ پيمان هاى الهى است که انسان با خدا پيمان بسته و به آن وفا نکرده است. زيرا بسيارند کسانى که در مشکلات و گرفتارى ها، پيمانهاى محکمى با خدا مى بندند، امّا هنگامى که طوفان حوادث فرو مى نشيند و به کام دل مى رسند، همه پيمانها فراموش مى شود. قرآن مجيد مى گويد: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللّهُ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحينَ* فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ; بعضى از آنها با خدا پيمان بسته بودند که اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد به يقين انفاق خواهيم کرد و از صالحان خواهيم بود; ولى هنگامى که خدا از فضل خود به آنها عطا کرد، بخل ورزيدند و سرپيچى نمودند و روى برتافتند (و پيمان خود را با خدا شکستند)».
در سومين دعا، از مسأله ريا و نفاق به خدا پناه مى برد و تقاضاى آمرزش مى کند، عرضه مى دارد: «خداوندا! آنچه را با زبان به تو تقرّب جستم، سپس قلبم با آن مخالفت نمود، بر من ببخش!» (اللّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَيْکَ بِلِسَانِي، ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِي).
تظاهر به کارهاى خوب - با زبان، يا اعمال ظاهر و ريا کارى در عبادات و ساير اطاعات - يکى از خطرناکترين شعبه هاى شرک است که هم در آيات قرآن و هم در روايات، مردم از آن بر حذر داشته شده اند و متأسّفانه يکى از رايج ترين کارها است و زيانهايى که از اين رهگذر دامان انسانها را مى گيرد، بيش از آن است که در تصوّر بگنجد.
کسى که مرتکب گناه ريا و نفاق و دوگانگىِ ظاهر و باطن مى شود، در واقع توحيد اَفعالى خدا را نپذيرفته است; عزّت و ذلّت را به دست مردم مى بيند و دوستى و محبّت انسانها را بر دوستى و محبّت خداوند ترجيح مى دهد، چه اگر بدانيم عزّت و ذلّت به دست خدا است و قلوب مردم به فرمان او است، هر چه مى خواهيم از او مى خواهيم و هر چه انجام مى دهيم براى او انجام مى دهيم.
تناقض در ميان گفتار و نيّات قلبى، تنها در مورد رياکارى نيست، بلکه هر دوگانگى در ميان ظاهر و باطن را شامل مى شود. هر سخنى را انسان بگويد و به هنگام عمل در پاى آن نايستد، يا اراده و تصميمش بر ضدّ آن باشد، نشانه دوگانگىِ ميان ظاهر و باطن است; هر چند قصد رياکارى هم نداشته باشد. قرآن مجيد مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذيِنَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَتَفْعَلُونَ* کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَتَفْعَلُونَ; اى کسانى که ايمان آورده ايد! چرا سخنى مى گوييد که عمل نمى کنيد; نزد خدا بسيار موجب خشم است که سخنى بگوييد که عمل نمى کنيد.»
ما همه شبانه روز، در نمازهاى خود مى گوييم: «إِيَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاکَ نَسْتَعِينُ» در حالى که بسيار مى شود که قلب ما چيز ديگرى مى گويد; نه معبود ما منحصراً خدا است و نه تنها از او يارى مى جوييم. و نيز در تشهّد مى خوانيم: «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيکَ لَهُ» در حالى که در دل، شريکان و همتايان زيادى براى او قرار مى دهيم، که واضح ترين آنها شيطانِ هواىِ نفس است و اين مسأله بازتاب گسترده اى بر تمام زندگى بشر دارد و اين دعا که در کلام بالا آمده، درس بزرگى است براى دور شدن ازاين خطر مهمّ!
سرانجام در آخرين دعا، از چهار چيز تقاضاى غفران مى کند و به خدا پناه مى برد; عرضه مى دارد: «الهى نگاههاى اشارت آميز (زيانبار) و سخنان بى فايده، و خواسته هاى نابجاى دل، و لغزشهاى زبان مرا عفو فرما!» (اللّهُمَّ اغْفِرْ لِي رَمَزَاتِ الاَْلْحَاظِ، وَسَقَطَاتِ الاَْلْفَاظِ، وَ شَهَوَاتِ الْجَنَانِ، وَ هَفَوَاتِ اللِّسَانِ).
در واقع اشاره به بخشى از گناهان چشم و زبان و دل مى کند که گاه از خطرناکترين گناهان انسان است.
نگاه هاى تحقيرآميز به مؤمنان و اشارات آميخته با هتک و غرور، همچنين سخنان بى مطالعه که گاه سرچشمه کينه ها و نفاق ها و اختلافات مى شود و آبروى مسلمين را بر باد مى دهد و نيز تمايلات شهوت آلود دل، که انسان را به سوى هر گناهى دعوت مى کند و نيز لغزشهايى که بر اثر بى توجّهى به هنگام سخن گفتن رخ مى دهد و سرچشمه مفاسد عظيمى مى شود، همه و همه از دشمنان سعادت انسان است و هنگامى که امام(عليه السلام) از خداوند در برابر آنها تقاضاى بخشش مى کند، عملاً به همه هشدار مى دهد که مراقب اين چهار مسأله مهم باشند و گناه آن را کوچک نشمرند.
✔️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2