📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۶۵
✅ راه خود سازی
↩️ سپس امام(عليه السلام) در سومين نكته مى فرمايد: «براى تأديب خويشتن همين بس كه از آنچه براى ديگران نمى پسندى بپرهيزى»; (وَكَفَى أَدَباً لِنَفْسِكَ تَجَنُّبُكَ مَا كَرِهْتَهُ لِغَيْرِكَ).
هيچ انسانى به كمال نمى رسد مگر اين كه در اصلاح عيوب خويش بكوشد ولى شناخت عيوب غالباً مشكل است. اى بسا انسان براثر حب ذات نه تنها عيب خود را نمى بيند بلكه ممكن است آن را نشانه حسن بشمارد; ولى در برابر ديگران چنين نيست; عيوب آن ها را با تمام ريزه كارى ها مى بيند و گاه زبان به انتقاد از اين و آن مى گشايد.
بنابراين بهترين و عاقلانه ترين راه براى شناخت عيوب خويشتن اين است كه انسان آنچه را براى ديگران عيب مى شمرد از خود دور سازد و ديگران را مقياس و معيار براى سنجش حال خويشتن قرار دهد. آيا راهى بهتر از اين براى اصلاح نقاط ضعف يافت مى شود؟
ولى نمى توان انكار كرد كه افرادى هستند كه صفات يا اعمالى را به ديگران خرده مى گيرند اما آن را براى خود مى پسندند و به فرموده اميرمؤمنان(عليه السلام) در حكمت 349 اين ها احمق واقعى هستند: «وَ مَنْ نَظَرَ فِى عُيوبِ النَّاسِ فَأَنْكَرَهَا ثُمَّ رَضِيهَا لِنَفْسِهِ فَذَلِكَ الاَْحْمَقُ بِعَينِه». اين سخن شبيه چيزى است كه در ميان اديبان، معروف است كه از لقمان پرسيدند: ادب را از كه آموختى؟ گفت: از بى ادبان، هرچه از ايشان در نظرم ناپسند آمد از آن پرهيز كردم.
ريشه اين معنا نيز در قرآن مجيد وجود دارد
"ريشه اين معنا نيز در قرآن مجيد وجود دارد آن جا كه مى فرمايد: «(أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ); آيا مردم را به نيكى (و ايمان به پيامبرى كه صفات او آشكارا در تورات آمده) دعوت مى كنيد، اما خودتان را فراموش مى نماييد؟».
اشاره به اين كه نبايد تنها نيكى را به ديگران توصيه كرد و پرهيز از زشتى ها را درباره ديگران مورد توجه قرار داد بلكه خود انسان اولويت دارد.
*
نكته:
خداوند در انسان غريزه اى آفريده كه براى حفظ و صيانت او و رسيدن به كمالاتش نقش بسيار مهمى دارد و به يك معنا از مهمترين مواهب الهى است و آن اين كه انسان خود را دوست مى دارد و به همين دليل به سراغ اطاعت فرمان خدا و پرهيز از گناه مى رود تا به كمال معنوى برسد و از پاداش هاى الهى در قيامت بهره مند شود و از عذاب و كيفر او در امان بماند.
انسان به دنبال علم و دانش مى رود و انگيزه اصلى او حب ذات است چراكه علم را كمال خويشتن مى بيند. براى رسيدن به مواهب مادى و پيشرفت در امور اقتصادى تلاش مى كند زيرا آن ها را ابزارى براى كمال مادى يا معنوى خود مى بيند.
اگر انسان ها از كشور خويش دفاع مى كنند، همسر و فرزند خود را دوست دارند، براى حفظ آبروى خود مى كوشند، همه اين ها سرچشمه اى در حب ذات دارد و اگر روزى اين علاقه از او برچيده شود نشاطِ حيات در او خاموش مى گردد و به موجودى عاطل و باطل تبديل مى شود.
ولى همين حب ذات اگر به صورت افراطى درآيد بزرگ ترين بلاى جان انسان است و نتيجه آن، خودخواهى و خودپسندى و خودبرتربينى، فراموش كردن ديگران، توقعات بى جا، نديدن صفات زشت در خويشتن و در نتيجه سقوط از مقام انسانيت است.
آنچه امام(عليه السلام) در جمله مذكور به آن هشدار مى دهد اشاره به همين نكته است، مى فرمايد: ممكن است حب ذات مانع از اين گردد كه عيوب خويشتن را ببينى; مشاهده كن درباره ديگران چه مى گويى و چه امورى را بر آنان خرده مى گيرى و عيب مى دانى همان را براى خويش عيب و نقص بدان. اين در حقيقت راهى است براى فرار از آثار سوء حب ذات افراطى.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2