📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۱۰۱ الی ۱۰۴
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ بعد از قیام قیامت، نخستین مسأله، مسأله سنجش اعمال است، با میزان مخصوصى که در آن روز براى این کار تعیین شده، گروهى اعمال پروزنى دارند که ترازوى اعمال را سنگین مى کند، درباره این گروه مى فرماید: کسانى که ترازوهایشان سنگین است آنها رستگارانند (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
موازین جمع میزان به معنى وسیله سنجش وزن است، و چنان که قبلاً به طور مشروح گفته ایم، منظور از میزان سنجش اعمال یک ترازوى ظاهرى دو کفه و مانند آن که براى سنجش وزن اجسام به کار مى رود نیست.
بلکه منظور، وسیله مناسبى است که ارزش اعمال آدمى را با آن مى سنجند، و به تعبیر دیگر، میزان مفهوم وسیعى دارد که همه وسائل سنجش را شامل مى شود، و به طورى که از روایات مختلف برمى آید، میزان سنجش اعمال انسان ها و حتى خود انسان ها در آن روز، پیشوایان بزرگ و انسان هاى نمونه اند.
در حدیثى مى خوانیم: اِنَّ أَمِیْرَ الْمُؤْمِنِیْنَ وَ الأَئِمَّهَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ هُمُ الْمَوازِیْنُ: امیر مؤمنان على(علیه السلام) و امامان از دودمان او میزان هاى سنجش اعمالند .(۱)
بنابراین، انسان ها و اعمالشان را با پیامبران بزرگ و اوصیاى آنها مقایسه مى کنند، و در این مقایسه روشن مى شود تا چه اندازه با آنها شباهت دارند.
از همین طریق، افراد و اعمال وزین، از بى وزن و سنگین، از تو خالى و با ارزش، از بى ارزش، و پرمایه ها از بى مایه، تشخیص داده مى شوند.
ضمناً، سرّ ذکر موازین به صورت جمع، نیز روشن مى گردد; چرا که پیشوایان بزرگى که میزان سنجش هستند، متعددند.
این احتمال، نیز وجود دارد که هر یک از پیامبران و امامان، و بندگان خاص خدا به حکم شرائط زندگیشان در یک یا چند جهت الگو بودند و هر کدام در جنبه اى به طور آشکارترى مى درخشیدند، و به این ترتیب، هر یک میزان سنجشى در آن قسمت خواهند بود.
* * *
اما آنها که بر اثر نداشتن ایمان و عمل صالح، میزان اعمالشان سبک (یا بى وزن) است کسانى هستند که: سرمایه وجود خود را از دست داده و زیان کردند و در جهنم جاودانه خواهند بود (وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ).
تعبیر، به خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ: جان و سرمایه وجودشان را زیان کردند اشاره لطیفى است به این واقعیت که آنها بزرگترین سرمایه، یعنى هستى خویش را در این بازار تجارت دنیا از دست دادند، بى آن که در برابر آن چیز ارزشمندى به دست آورند.
* * *
آیه بعد، بخشى از عذاب هاى دردناک آنها را چنین شرح مى دهد: شعله هاى گرم و سوزان آتش، همچون شمشیر به صورت هاى آنها نواخته مى شود (تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النّارُ).
و آنها از شدت ناراحتى و عذاب، در دوزخ، چهره اى عبوس و در هم کشیده دارند (وَ هُمْ فِیها کالِحُونَ). تَلْفَحُ از ماده لفح (بر وزن فتح) در اصل، به معنى ضربه شمشیر است و از آنجا که شعله هاى آتش، یا نور شدید آفتاب، و باد سموم، همچون شمشیر بر صورت انسان نواخته مى شود، به طور کنایه در این معنى به کار مى رود.
کالح از ماده کلوح (بر وزن غروب) به معنى عبوس شدن و در هم کشیدن صورت است، و بسیارى از مفسران آن را چنین تفسیر کرده اند که: بر اثر شعله هاى آتش پوست صورت آنها در هم کشیده مى شود، به طورى که لب ها از هم باز مى ماند.(۲)
* * *
نکته ها:
۱ ـ آن روز که نسب ها از اثر مى افتد
مفاهیمى که در این جهان در محدوده زندگى مادى انسان ها حکم فرما است غالباً در جهان دیگر، دگرگون مى شود، از جمله، مسأله ارتباطات قبیله اى و فامیلى است که در زندگى این دنیا غالباً کارگشا است، و گاهى خود نظامى را تشکیل مى دهد که بر سایر نظامات جامعه حاکم مى گردد.
اما با توجه به این که ارزش هاى زندگى در جهان دیگر هماهنگ با ایمان و عمل صالح است، مسأله انتساب به فلان شخص، یا طایفه و قبیله، جائى نمى تواند داشته باشد در اینجا اعضاى یک خاندان به هم کمک مى کنند و یکدیگر را از گرفتارى ها نجات مى دهند، ولى در قیامت چنین نیست آنجا نه از اموال سرشار خبرى است، و نه از فرزندان کارى ساخته است: یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إِلاّ مَنْ أَتَى اللّهَ بِقَلْب سَلِیم: روزى که نه مال سودى مى بخشد و نه فرزندان * تنها نجات از آن کسى است که داراى قلب سلیم باشد .(۳)
✍ پی نوشت:
۱ ـ بحار الانوار ، جلد ۷، صفحه ۲۵۱ (طبع جدید).
۲ ـ تفسیر قرطبى ـ تفسیر فخر رازى ، جلد ۲۳، صفحه ۱۲۳ ـ تفسیر مجمع البیان ، جلد ۷، صفحه ۱۱۹ و تفسیر المیزان ، ذیل آیات مورد بحث.
۳ ـ شعراء، آیات ۸۸ و ۸۹.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2