قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 ✅ ادامه شرح خطبه ۱ بخش ۱۰ البتّه در ادامه کلام آن حضرت نيز، بحث جامعى درباره کتاب الله (قرآن مجيد
💥 ✅ ادامه شرح خطبه ۱ بخش ۱۰ 🔻علاوه بر اينها يهود و نصارا و مجوس بودند که هر کدام گرفتار نوعى انحراف شده بودند. مذهب مجوس سر از دوگانه پرستى و خداى خير و خداى شر درآورده بود. اين مذهب ـ که شايد در آغاز از سوى بعضى انبيای‌ الهى عرضه شده بود ـ چنان با خرافات آميخته شده بود که به گفته بعضى از محقّقان، آنها معتقد بودند خداى خير و خداى شر ـ جنگ سختى با هم داشتند تا اين که فرشتگان ميانجيگرى کردند و اصلاح ذات البين حاصل شد به اين شرط که عالم پايين، هفت هزار سال در اختيار خداى شر باشد (و عالم بالا در اختيار خداى خير).(13) 🔻مسيحيان در چنگال تثليث (خدايان سه گانه) گرفتار شده بودند و يهود، با تحريفات عجيبى که در تورات واقع شده بود گرفتار خرافات زيادى شد که شرح آن در اين مختصر نمى گنجد. 🌺امام(عليه السلام) در عبارت فوق، تمام اين گروه ها را در سه طايفه جاى داده است: ♦️ گروه اوّل آنهايى که قائل به تشبيهند و براى خدا شريک قائلند مانند مجوس و مسيحيان، يا براى خداوند صفات مخلوقات را قائلند مانند بسيارى از يهود. ♦️گروه دوّم کسانى که نام او را بر غير او مى نهند مانند بسيارى از بت پرستان که نام خدا را بر بتها مى نهادند و آنها را واسطه ميان خود و خدا مى پنداشتند و ♦️ گروه سوّم کسانى که به غير خدا اشاره مى کردند مانند دهريه که طبيعت را خالق هستى مى پنداشتند و يا بت پرستان و ماه پرستان و ستاره پرستان که براى بتها و کواکب آسمان، اصالت قائل بودند يعنى همانها را خداى خود مى دانستند. 🌹آرى در چنين اوضاع و احوالى پيامبر اسلام ظهور کرد و آفتاب قرآن درخشيدن گرفت. عالى ترين مفاهيم توحيد و دقيق ترين معارف مربوط به خدا و صفات او، به وسيله آن حضرت تعليم داده شد، تاريخ انبيا که با خرافات وحشتناکى آميخته شده بود به صورت پاک و خالى از هر گونه خرافه بر مردمان عرضه شد. قوانينى که حمايت از محرومان و مستضعفان، اساس آن را تشکيل مى داد و پديدآورنده نظم و عدالت بود بيان گرديد و پيامبر اسلام به تعبير خود قرآن، آنها را از «ضلال مبين» رهايى بخشيد و با تعليم قرآن و معارف اسلام به تهذيب نفوس پرداخت ✨(هُوَ الّذى بَعَثَ فِى الاُمِيّينَ رَسُولا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزکّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفى ضَلال مُبين).(14) آرى با ظهور اين پيامبر بزرگ چهره دين الهى، آشکار گشت و خرافات زدوده شد و فصل تازه اى در تاريخ بشريّت گشوده گرديد. اين حقيقتى است که حتّى دورافتادگان از کانون اسلام نيز به آن معترفند. 👌«برنارد شاو» نويسنده و فيلسوف معروف انگليسى مى گويد: دين محمّد، تنها دينى است که به نظر مى رسد شايستگى دارد که با تمام اشکال زندگى انسانها در طول تاريخ بسازد (و آنها را رهبرى کند) به گونه اى که براى تمام اقوام، جاذبه داشته باشد... محمّد را بايد نجات دهنده انسانيّت خواند و من معتقدم اگر مردى همانند او زعامت و سرپرستى جهان امروز را بر عهده بگيرد در حل مشکلات پيروز مى شود و جهان را به سوى سعادت و صلح مى برد. محمّد کامل ترين انسان از گذشتگان و انسانهاى امروز بود و مانند او در آينده نيز تصوّر نمى شود!(15) 🔹2ـ آينده نگرى پيامبران از تعبير امام(عليه السلام) در اين خطبه به خوبى استفاده مى شود که انبيا و پيامبران الهى تنها به زمان حيات خود نمى نگريستند بلکه نگران امّتهاى بعد از حيات خود نيز بودند به همين دليل آنچه اسباب هدايت و نجات آنها در آينده مى شد، بيان مى کردند و هر کارى که از دست آنها ساخته بود براى ادامه خط نبوّت و رسالت انجام مى دادند. 🌹به يقين پيغمبر اسلام نيز چنين بود. آيا ممکن است امّت را يله و رها سازد و از ميان آنان برود؟ آيا ممکن است بدون طريق واضح و سرپرست آگاهى، آنها را به حال خود واگذارد؟! 🌻آيا حديث ثقلين که به طور متواتر در کتب اهل سنّت و شيعه نقل شده است که پيامبر فرمود: «من دو چيز گرانمايه را در ميان شما وامى گذارم و مى روم: کتاب خدا و عترتم» نمونه اى از اين آينده نگرى و پيشگيرى از انحرافات نيست؟ 📚پی نوشت:👇 ⚘ @Nahjolbalaghe2