.
📚نهج البلاغه/خطبه ۸۳(خطبه غرا) فراز ۱۱
‼️شگفتی های آفرینش انسان
❔مگر انسان همان نطفه و خون نيم بند نيست كه خدا او را در تاريكيهاي رحم و غلافهاي تو در تو، پديد آورد تا به صورت چنين در آمد، سپس كودكي شيرخوار شد، بزرگتر و بزرگتر شده تا نوجواني رسيده گرديد، سپس او را دلي فراگير، و زباني گويا، و چشمي بينا عطا فرمود تا عبرتها را درك كند، و از بديها بپرهيزد، و آنگاه كه جواني در حد كمال رسيد، و بر پاي خويش استوار ماند، گردن كشي آغاز كرد، و روي از خدا گرداند، و در بيراهه گام نهاد، در هوا پرستي غرق شد، و براي به دست آوردن لذّتهاي دنيا تلاش فراوان كرد، و سر مست شادماني دنيا شد، هرگز نميپندارد مصيبتي پيش آيد و بر اساس تقوي فروتني ندارد، ناگهان سرمست و مغرور در اين آزمايش چند روزه، مرگ او را ميربايد، او را كه در دل بد بختيها، اندكي زندگي كرده، و آنچه را كه از دست داده عوضي به دست نياورده است، و آنچه از واجبات را كه ترك كرد، قضايش را بجا نياورد، كه درد مرگ او را فراگرفت، روزها در حيرت و سرگرداني، و شبها با بيداري و نگراني ميگذراند.
⚘
@Nahjolbalaghe2