✨
✅ادامه شرح نامه ۲۱
🔹نکته ها:
1. رابطه اعمال و پاداش ها:
آنچه از تعليمات قرآن مجيد استفاده مى شود اين است که اساس کار در قيامت بر رابطه ميان اعمال و پاداش ها و کيفرها يا مشاهده اعمال و نتيجه آنهاست; (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا يَرَهُ)(12)
در حالى که بسيارى از مردم اساس را شفاعت و عفو الهى و مانند آن مى دانند و به همين دليل چندان به اعمال خود توجّه ندارند و همين طرز فکر گاهى آنها را در ترک واجبات و ارتکاب محرّمات سهل انگار مى کند. به يقين شفاعت حق است، عفو الهى يک واقعيّت است; ولى اينها اساس نجات در روز قيامت نيست. آن روز «يوم الدين» است يوم جزا و گرفتن نتيجه اعمال.
امام(عليه السلام) نيز در نامه بالا به اين مسأله تأکيد فرموده و مى گويد: تنها انسان به امورى جزا داده مى شود که از پيش فرستاده و بر امورى وارد مى گردد که قبلا ذخيره نموده است.
اگر اساس را بر اين بگذاريم، به يقين اعمال ما بسيار پاک تر خواهد شد.
2. «زياد» مرد نمک نشناس:
درباره زياد و فرزندش عبيدالله و زشتى هاى اعمال و عقايد آنها سخن بسيار است که بخش قابل ملاحظه اى از آن در ذيل نامه 44 به خواست خدا خواهد آمد ولى در اينجا سزاوار است اشاره کوتاهى با ذکر کلامى از ابن ابى الحديد به اين مسأله داشته باشيم، او مى گويد:
«خداوند روى زياد را سياه کند که آن همه محبّت و احسان على(عليه السلام) را با اعمال زشت و جنايات در مورد شيعيان و دوستان على(عليه السلام) و اسراف در لعن آن حضرت تلافى کرد، او در برابر معاويه در نکوهش از اعمال امير مؤمنان على(عليه السلام) به قدرى زياده روى کرد که معاويه انتظار آن را نداشت;
ولى او براى خوش آيند معاويه اين کار را نکرد، بلکه با طبع کثيف و قلب پر از عناد خود اين کار را انجام مى داد و خدا مى خواست که او را با اين اعمال رسوا کند و او را به مادرش باز گرداند تا از نسب او خبر دهد! آرى! از کوزه همان برون تراود که در اوست. و بعد از او فرزندش (عبيدالله) آمد و اعمال زشت پدر را (نسبت به شيعيان و خاندان آن حضرت) آن گونه که مى دانيم به نهايت رساند».(13)
📚پی نوشت:
1 . سند نامه: اين نامه را بلاذرى در انساب الاشراف آورده است و در واقع آنچه مرحوم سيّد رضى در اينجا ذکر کرده بخشى از نامه مفصلى است که امام(عليه السلام) براى زياد فرستاد. در مصادر نهج البلاغه نيز تنها از همين منبع ذکر شده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 233) ابن ابى الحديد نيز در شرح نهج البلاغه خود ذيل نامه 44 آنچه را بلاذرى در انساب الاشراف آورده، با تفاوتهاى قابل ملاحظه اى ذکر کرده و چون اين تفاوت ها نسبتاً زياد است حمل بر اختلاف نسخ بعيد به نظر مى رسد شايد ابن ابى الحديد منبع ديگرى در اختيار داشته است که اين نامه را با آن شرح و تفصيل از آن نقل نموده است.
2 . درباره استفاده از انواع روغن ها (و کرمها) براى نرم کردن موها و صورت و بدن و آنچه در آن زمان معمول بوده و آنچه مستحب و مکروه است، مرحوم صاحب وسائل در وسائل الشيعه در جلد اوّل که از باب 102 آداب الحمام شروع مى شود، روايات فراوانى ذکر کرده است و از تعبير امام(عليه السلام) در عبارت بالا بر مى آيد که زياده روى در اين کار برنامه افراد ثروتمند و متنعم بوده است.
3 . اين مضمون را بلاذرى در انساب الاشراف و ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود (ج 16، ص 196) آورده اند.
4 . بحارالانوار، ج 71، ص 346.
5 . بقره، آيه 110.
6 . حشر، آيه 18 .
7 . غررالحکم، ح 2609.
8 . همان مدرک، ح 2898.
9 . کافى، ج 2، ص 310.
10 . «متمرّغ» به معناى کسى است که در خاک مى غلطد از ريشه «تمرّغ» به معناى در خاک غلط زدن گرفته شده است.
11 . «اَرْمَلَة» به زنى گفته مى شود که شوهرش از دنيا رفته است (بيوه زن) و «اَرْمَل» به مردى گفته مى شود که زوجه اش از دنيا رفته است. اين واژه گاهى به معناى از دست دادن زاد و توشه نيز به کار مى رود و در اصل از ريشه «رمل» به معناى شن گرفته شده گويى اين گونه افراد از شدت ناتوانى، فقر و نياز به زمين مى چسبند. واژه «اَرامل» به مساکين نيز اطلاق مى شود.
12 . زلزال، آيه 7 و 8 .
13 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 15، ص 139، ذيل نامه 21.
⚘
@Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرنامههاینهجالبلاغه