🔴 بخش سوم
✅ کسی نیست که به درگاه الهی کار خیری بکند و خدا جوابش را ندهد. این استمرار باید همیشگی باشد. اصلاً زندگی همین است. کل دارِ هستی بهانه است برای تعامل با خدا. از این به بعد (سالک) یاد میگیرد که به دنبال نتیجه نباشد.
🔵 اطمینان قلبی کامل به خدای شکور
✅ (سالک) اطمینان قلبی محکمی پیدا میکند، نمیشود که کسی به سمت خدا برود و خدا به سمتش نیاید. اگر خدا به سمت من نیامد حتماً در من خللی وجود دارد نه در خدا. چنین خدایی هیچ وقت نسبت به بندهاش از این حالت شکور درنمیآید.
🔵 جریان عابد بنی اسراییل
✅ آن عابد گفت: خدای من چنین خدایی است که مگر میشود که کسی به سمتش برود و او جواب ندهد؟ اگر جواب ندهد، پس معلوم میشود که مشکل از من است.
✅ «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ إِنَّ رَجُلًا فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ عَبَدَ اللَّهَ أَرْبَعِينَ سَنَةً ثُمَّ قَرَّبَ قُرْبَاناً فَلَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ فَقَالَ لِنَفْسِهِ مَا أُتِيتُ إِلَّا مِنْكِ وَ مَا الذَّنْبُ إِلَّا لَكِ قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَيْهِ ذَمُّكَ لِنَفْسِكَ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَتِكَ أَرْبَعِينَ سَنَةً»؛ مردى در بنى اسرائيل چـهـل سـال عـبادت خدا كرد و سپس قربانى نمود و از او پذيرفته نشد. با خود گفت: اين وضع از خودت پيش آمد و غير از تو گناهكار نيست .امـام فـرمـود: خداى تبارك و تعالى به او وحى نمود كه نكوهشى كه از خود كردى، از عبادت چهل سال بهتر بود.
✅ این منطق را یاد بگیریم که اگر کسی اهلش شود، کمکم این اطمینان را پیدا میکند که خداوند سبحان پاسخ میدهد؛ چه بدانم چه ندانم!
✅ اگر این حال استمرار پیدا کرد، میداند که یا جایی داده است و من خبر ندارم یا برایم ذخیره کرده است یا بعداً میدهد یا خللی در من است و برای همین نداده است.
✅ اسم شکور همیشه در کار است. جایی نیست که اقتضای اسمی باشد و آن اسم عمل نکند. هکذا اسم شکور هم همین است.
✅ برادر علامه طباطبایی فارابی را احضار کرده بود؛ با او زیاد ارتباط داشت. یک بار به فارابی گفت: ما برایت زیاد فاتحه میخوانیم. شما هم به یاد ما هستید؟ فارابی گفت: بله. فلان موقع مشکلی که برای فرزندت پیش آمد، من آن را برطرف کردم. البته این داستان ربطی به خدا ندارد، ولی چنین حالتی است در ارتباط با خداوند متعال و اسم شکور.
✅ (نسبت اسم شکور با بندگان) از این سه حال خارج نیست: ۱. یا خداوند داده است و او خبر ندارد. ولی مطمئن است که حتماً داده است؛ ۲. یا برایش ذخیره کرده است تا بعداً به او بدهد در جایی مناسب. (خداوند به ملاحسینقلی همدانی بعد از سیچهل سال توحید را چشاند. چون برایش ذخیره کرده بود). این حالت تشکر غنیترِ حضرت حق است. برخی میگویند: ما کاری کردیم و چیزی نشنیدیم و (چیزی) ندیدیم! اما اینطور نیست، بلکه خدا است که دارد ما را تدبیر میکند؛ ۳. یا نقص و خللی در ما هست و خود ما خبر نداریم.
✅ کسی که کاری کرده است و به نتیجه نرسید، باید نسبت به خودش ظنین باشد. یعنی، کار خود را خوب و محکم انجام بدهیم، ولی همیشه به خودمان ظنین باشیم. تا زمانی که سرّ السرّ ما باز نشود، نباید خیلی به خودمان اعتماد کنیم.
✅ از اخلاص و محو ذاتِ حضرت آیتالله مصباح رحمتاللهعلیه خوشم میآمد. ایشان بعد از دولت اصلاحات، به اکثر دانشگاهها رفته بود تا اندیشه جوانان اصلاح کند. یکی از مشکلات ما این است که جوانان ما اندیشههایشان سست است و وصل میشوند به جاهایی که نباید وصل شوند. ایشان میفرمود: برای اصلاح جوانان میرفتیم، ولی معلوم هم نیست که این کارها خیلی هم خالصانه و برای خدا بوده باشد! با اینکه ایشان در اخلاص خیلی قوی بود.
✅ سرور من! ما هر چقدر هم در اخلاص قوی باشیم، معلوم نیست که به پای اخلاص اهل بیت صلواتاللهعلیهماجمعین برسیم. معلوم نیست که مخلَص شده باشیم یا در میان مخلَصین از همه جلوتر بوده باشیم.
✅ خودمان را در این زمینهها دارای خلل ببینیم. ما هیچ حقی بر خدا نداریم. خدا بر ما حق دارد. شکور یعنی به ازای کار خیری که من کردهام، خدا عنایتی کند؛ ولی باید بخواهیم خدا با فضلش به ما عنایت کند. حضرت امام رحمتاللهعلیه میفرماید: من به فضل پروردگار امید دارم و چیزی ندارم. این حال را باید یاد بگیریم و در خودمان ایجاد کنیم. در کار خیری که انجام میدهیم اطمینان به حمایت الهی و مدد الهی و عنایت و کرم الهی داشته باشیم، ولی کار خیر خود را زیاد نبینیم.
🔵 بندگی به شرط مزد
✅ شیوه و منش خداوند اعطاکردن است. ولی یاد بگیریم که مواظب باشیم که به شرط مزد کار نکنیم. یعنی، من کار میکنم تا خدا (مزد و پاداش) بدهد، نَه. نباید به شرط مزد کار کنیم. اینگونه عملکردن، خالصکردنِ منطقِ اسم شکور است. یعنی، شکوربودن خدا را ببیند و اطمینان هم داشته باشد، ولی کار خودش را به مزد بَند نکند.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/334