آقایی هستم ۳۲ ساله. به اصرار مادرم تو سن ۲۲ سالگی با دختر خالهم که ۱۹ سالهش بود ادواج کردم. همسر از اون اول یه طوری برخورد میکرد که انگار من باید از صبح تا شب کار کنم ببرم براش لباس بخرم. وقتی حقوق میگرفتم کاری می کردد که من سوم ماه هیچ پولی نداشته باشم. بعد هم سرکوفت میزد که تو فقیری. دلمنمیخواست خاحواده ها از مشکلات زندگیمون با خبر بشن. برای همین به هیچ کس حرفی نمیزدم.
#احترام قسمت دوم
همسرم هر روز توقعش بالا تر میرفت. طوری که من خودم کفشم پاره شده بود ولی پولی نمیموند که من برای خودم خرج کنم. تصمیم گرفتم در برابرش بایستم. سر ماه گفت من لباس میخوام گفتم نمیخرم. شروع کرد به شلوغ کاری وقتی دید من کوتاه نمیام و فقط میگملباس داری. رفت تو اتاق خواب...
#ادامهدارد...
❌
کپی حرام⛔️