#خودخواهیپدرومادر
یه روز که با دوستم مشورت کردم اون کلی سرزنشم کرد وگفت چرا نرفتی به مادرشوهر دخترت که خواهر جمیلهست چیزی بگی؟ شاید بخاطر حفظ ابروی خودشونم شده با جمیله رو راضی کنند از شوهرت جدا شه یا از این کار جمیله شرمنده تو بشن و ازین ببعد لااقل با دخترت رفتار بهتری داشته باشن
ومن ساده هم رفتم سراغ مادرشوهر دخترم و همه چی رو بهش گفتم...اما برعکس چیزی که فکر میکردم از ازدواج اون دو استقبال کردند
یه روز دخترم اومد پیشم و گفت جمیله ناراحتی اعصاب داره و دارو میخوره
بابا ازش خسته شده ومیخواد ازش جدا شه اما اون تهدیدش کرده که اگه رهام کنی خودکشی میکنم...
منم از بابا خواستم ولش نکنه وگرنه خونواده شوهرم من رو اذیت میکنند..
ادامه دارد
کپی حرام