🍃 حضرت مهربان هر چه فکرهایم را عمق ببخشم و آنها را طول بدهم باز هم نمی‌توانم قدر نعمتِ مهربان بودنت را بفهمم. تو مهربانی، بیشتر از اندازه‌ای که در خیال چون منی بگنجد. اصلاً ظرف ذهن آدم، برای فهم مهربانی تو خلق نشده. من اگر مهربانی تو را بفهمم، می‌میرم زیرا دلم هم گنجایش فهمیدن مهربانی تو را ندارد. وای که اگر مهربان نبودی! وای که اگر کمتر از حالا مهربان بودی! باید چه خاکی می‌ریختم به سرم!؟ فرض بکن عمق مهربانی‌ات کم شده باشد و من مهربانی‌هایت را با نامهربانی پاسخ بگویم، درست مثل همین حالا و بنا شود تویی که مهربانی‌ات کم شده نامهربانی مرا مثل خودمان پاسخ بدهی. می‌شد بعد از پاسخ تو، حتّی نام زندگی را بر زبان آورد؟ اصلاً تو اگر پاسخ نامهربانی کسی را با نامهربانی بدهی چند نفر زیر سقف آسمان زنده می‌مانند؟ تو اگر به آسمان نگاه کنی، در یک آن، روی سرِ زمین خراب می‌شود برای هر بار نامهربانیِ هر کدام از ما شایسته است آسمان هزار بار روی سرمان خراب شود. چرا نه به آسمان فرمان خراب شدن روی سر زمین می‌دهی و نه به زمین، فرمان بلعیدن ما را؟ مگر کسی که با تو نامهربانی می‌کند شایستۀ زندگی زیر سقف آسمان و روی فرش زمین است؟ چگونه شکر این همه مهربانی را به جا بیاورم؟ ما از نامهربانی‌های خودمان خسته‌ایم. دلمان خوش است به مهربانی تو. التماس می‌کنم هر چه قدر هم که ما نامهربان شدیم تو مهربان بمان آقا! شبت بخیر حضرت مهربان! 🌴💎🌹💎🌴