🌹🌹بسم رب الشهید🌹🌹 ✅ سلسله داستان‌هایی از: شهید ابراهیم هادی بر اساس هفته 8️⃣3️⃣ / داستان 8️⃣3️⃣ 🌺🍃در آن روزهای آغازین از جنگ که بودیم ما همه، هَمدل و یک رنگ🍃🌺 🌺🍃و در سر پُل ذهاب بودیم با هم به او گفتم بیا یک لحظه یِکدَم🍃🌺 🌺🍃حقوقَت را بگیر از ما، برادر که هست آماده، ای مردِ دلاوَر🍃🌺 🌺🍃که گفت آهسته بر من، کِی به تهران نظر داری رَوی، گو بَر من، ای جان🍃🌺 🌺🍃به او گفتم همین هفته به آخر رَوَم تهران، چکار داری برادر🍃🌺 🌺🍃به من گفتا سه تا آدرس به آنجا دَهَم بر تو، حقوقَم دِه به آنها🍃🌺 🌺🍃و من هم بر اساسِ اَمرِ ایشان حقوقَش بُردم و دادم بِدینسان🍃🌺 🌺🍃به تهران، بر درِ آن چند خانه پس از یک مدّتی از آن زَمانه🍃🌺 🌺🍃برایَم گشت روشن سِرِّ این کار که بودند آبرومند و گرفتار🍃🌺 🌺🍃خدایا حقِّ آن مَحبوبِ دادار به حقِّ هادی، آن یارِ وفادار🍃🌺 🌺🍃بده توفیقِ همیاری به ماها بُرون کُن بُغض و کینه، تو زِ دلها🍃🌺 🌺🍃به حقِّ مادرِ سادات، زهرا فَرَج را کن خداوندا، تو إمضا🍃🌺 🌹🌺التماس دعا / مرید الشهداء: شجاعی🌺🌹 ╭┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅╮ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2706702390C30c18c2953 ╰┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅╯