[°• ‌‌ | طنزجبهه😅 •°] بچه های گردان دور یک نفر جمع شده بودند و بر تعداد آنها هم اضافه می شد،مشکوک شدم من هم به طرفشان رفتم تا علت را جویا شوم. دیدم رزمنده ای می گوید :"اگر به من پایانی ندهید بی اجازه به اهواز می روم." پرسیدم :"چه شده؟ قضیه چیه؟" همان رزمنده گفت :"به من گفتند برو جبهه اسلام در خطر است . آمدم اینجا می بینم جانم در خطر است !! "😅😅 خنده های پشت سنگرے 😉👇 °•💣•° Eitaa.com/Rasad_Nama