خاطره ای از شهید عبدالصالح زارع
روزی که به دنیا آمد یعنی بیست و ششم فروردین سال شصت و چهار، درست مصادف بود با بیست و پنجم ماه رجب، شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام. هنوز برای نوزادمان اسمی انتخاب نکرده بودیم. آقا عیسی ذوالفقاری، شوهرخاله عبدالصالح بود. او بعدها درعملیات کربلای چهار در شلمچه به خیل شهیدان پیوست. آمده بود بَهنَمیر و نشسته بودیم به صحبت. رادیو داشت ویژهبرنامه شهادت امام هفتم را پخش میکرد. گوینده رادیو گفت که یکی از القاب امام هفتم ما عبدالصالح است.
همانجا تلنگری به ذهن عیسی خورد. اندکی سکوت کرد. بعد رو به بنده کرد و گفت: «اسم شما که عبدالوهاب است، امروز هم که شهادت امام هفتم است. اسم این نورسیده را بگذارید عبدالصالح که هم با نام خودت تناسب دارد؛ هم نام و لقبی نیک از امام موسی کاظم علیهالسلام است.» حرفش به دلم نشست. به این امید که بنده صالح خدا بشود، همین نام را برایش پسندیدم. موضوع را با مادرش هم در میان گذاشتم. او هم خوشش آمد و استقبال کرد. گفت: «انشاءالله او را به نیّت سربازی اهلبیت علیهمالسلام و امام زمان علیهالسلام تربیت میکنم.» این نام درواقع یادگاری از شهید ذوالفقاری است که باعث شد هر وقت عبدالصالح را صدا بزنیم یادی از او نیز در دلمان زنده شود.
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط :
#شهید_عبدالصالح_زارع
#شهید_مدافع_حرم
#خاطره
📆مناسبت مرتبط :
تاریخ شهادت
#11_16
#jihad
#martyr