من مرید علی‌ام منطقم ایثار و خصلتم عیّاریست باور زندگی‌ام رسم مردم داریست آرزویم صلح است آرمانم شهری که به هر پنجره اش نور ولایت جاریست من مرید علی‌ام مکتبم عشق و وفا مذهبم شیعه أثنی عشری صدق و ایثار بود فلسفهٔ ایمانم عشق را جلوه‌ای از مذهب خود میدانم که در این دایره سرگردانم و به دنبال دل گمشده‌ام سمت خدا حیرانم من مناجات سحرگاهم را رو به ایوان نجف می خوانم پیرو فاطمه‌ام مادرم روز نخست شیر با زمزمهٔ فاطمه می داد مرا رحمت حق به روانش علوی زاد مرا پدرم پیرغلام حَسَنین لقمه با نام علی داد مر افتخارم خدمت منسبم نوکری آلِ رسول(ص) عاشق کرببلا ، مست بینُ الحرمین روضه و منبر و هیأت شده دانشگاهم دانش آموختهٔ مکتب عاشورایم کفنم پیرهن مشکی من ثروتم شال عزا اعتبارم، شرفم، عزّت من حُبّ ولی است همهٔ دار و ندارم، ثمر زندگی‌ام عشق حسین بن علی است می زنم داد که گردد همه عالم آگاه بِأبی أنتَ وَاُمّی وَ بِمالی وَ بِأهلی وَ بِأولادی أباعَبدِاللّٰه شاعرم تا که دلم می‌گیرد دست من باز قلم می‌گیرد حرکت از برکت دستان قلم می‌گیرد مدد از خون شهیدان حرم می‌گیرد که ز آمال و هدف بنویسم ز حماسه ز شرف بنویسم ز محبّین شهنشاه نجف بنویسم عاشقانی که به خون غلطیدند تا نلرزد قلبی تا نگرید چشمی تا به یغما نرود خلخالی یا به بازار کنیزی نرود دخترکی لاله‌هایی که به خاک افتادند تا به این خاک کسی چشم طمع وا نکند دشمنی جرأت بیجا نکند دست تکفیر در این غائله بلوا نکند لحظه‌ای فکر تعرض به حرمها نکند محرمانی که گشودند پر از بام حرم تا که دلها همه آگاه شود دست نیرنگ از این منطقه کوتاه شود ملک ایران حرم ألله شود