🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
🌷نزدیک مراسم
#عقد محمودرضا بود که یک روز آمد و گفت: «من کت و شلوار برای مجلس عقد نخریده ام» من هم سر به سرش گذاشتم و گفتم: تو نباید بخری که خانواده
#عروس باید برایت بخرند.
🌷خلاصه با هم برای
#خرید رفتیم. محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی اش هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا
#حواسش به خرید نبود و دقت نمی کرد در عوض من مدام می گفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است و ...
🌷هیچ وقت فراموش نمی کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: «خیلی سخت نگیر، شاید
#امام_زمان(عج) امشب
#ظهور کردند و عروسی ما به تعویق افتاد.» یعنی گویا تمام لحظات زندگی،
#منتظر یک اتفاق مهم بود یا حداقل شناخت من از محمودرضا اینطور بود.
#شهید_محمودرضا_بیضایی
@ShahidToorajii