این تویی ای کم گرفته بیش را
بیش و کم بگذار و بستان خویش را
تو نیِ مایی و در تو می دمیم
هم تو در ما دم که ما نایِ توییم
بی تو این عالم نگینی بی بهاست
زانکه انگشتِ سلیمانی تو راست
فکرِ هستی آفرین از هستِ تو
آفرینِ آفرینش : دستِ تو
دستِ تو بر سازِ هستی پرده بست
سازها از دستِ تو آمد به دست
زخمه ها را همچو باران ریختی
شورها از پرده ها انگیختی
پیکرِ نازک تراشیدی ز سنگ
جان برون آوردی از زندانِ تنگ
از تو آمد نامور لوح و قلم
وین علامت ها به عالم شد علم
بر گرفتی مشعلِ اندیشه را
سوختی تاریکیِ این بیشه را
روشنایی ها ز دانایی تُست
هم ز دانایی توانایی تُست
گوهرِ گنجینهِ شایان تویی
یوسفی با حُسنِ بی پایان تویی...
هوشنگ_ابتهاج
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi