خورشید من، بی تو زمین یک فصل کم داشت
لبخند گل، در رجعت از پاییز غم داشت
خواب زمستان بی تو هی تکرار می شد
گل در کنار خار، گویی خار می شد
داغ پریدن را کبوتر هم به دل داشت
در آسمان! شب بی تو حق آب و گل داشت
یک شب ورق برگشت، مهرو ماه خندید
از چشمهای آسمان احساس بارید
در روز میلادت ملائک کل کشیدند
با سرخوشی در صور مشتاقی دمیدند
یک تکه از لبخند تو شد جای خورشید
در آسمان بخت من تابید و تابید
از جای پایت عاشقی جوشید، گل کرد
یادت تمام گلعذاران را خجل کرد
ما با تو در دلداده بودن عهد بستیم
ما می نخورده از سبوی عشق مستیم
این روزها هر چند کار دل صبوری ست
از روی تو سهم من این ایام دوری ست
اما قسم بر آیه های مصحف نور
یک روز می آیی تو از این قصهی دور
#مهتاب_بهشتی
التماس دعای عاقبت بخیری