بازَم غروب جمعه،
دلتنگِ آن نگارم
پیدا نشد حبیبم،
اشک از بصر ببارم
از پشتِ ابرِ غیبت
او میکند نظاره
با نورِ همچو خورشید
یا چون هزار ستاره
یا رب مباد قلبش
آزرده باشد از من
کز روی همچو ماهش
شرمنده و خجل من
فرمانروای ملک و
خاتم به اولیاء است
جانم فدای او که
بر شیعه تکیه گاه است
عالم بجز همین دُرّ
گوهر دِگر ندارد
سلما زِ هجرِ رویش
از دیده خون ببارد 😭😭😭
۱۴۰۲/۲/۲۲
سیمینسلطانیان
سلما