تا دل من، راهی ارض خراسان می‌شود آسمان چشم من هم جنس باران می‌شود باز هم با دعوت شمس کرامات شما بر سریر مرحمت، یک چند مهمان می‌شود زرد رویی، رونق از باغ و بهارم برده بود باز با اعجازتان این درد درمان می‌شود در مسیر آمدنهایم به پابوس شما جای پاتان، قبله‌ی دیدار جانان می‌شود کفتری دنبال گندم هستم و از لطفتان کاسه‌ی حاجات من سرریز احسان می‌شود اهلِ رفت و آمدی، این را یقین دارد دلم بعد مرگم لطف دیدنها دو چندان می‌شود