هدایت شده از شعرهای من
🍂🍂🍂 گرفته حباب غم این دل مجنون وار را ... حباب ها ترک میخورد با هر آه و فغان ... و دوباره باز می آید این حباب غم ... هاله ها می آید و می آید ... و مرا چه به این حرفها؟ خواستم تعبیر کنم که شاید پیله ی میشود برای پرواز ... و شاید بوده بال پرواز ... و مرا غفلت از پرواز ... دوباره و دوباره پیله... و میشود شد خود شاپرگ... غفلتم میکند تور شکارچی ... تورها را تورها ... وچه آسان میبافد این من روسیاه ... میتوانستم باشم شاپرگ... اما من پیله ندیدم و دیدم تور... دست و پا گم کردم در این تور... اما افسوس و هزاران افسوس ... میتوانستم بگیرم بال ... گرفتم من تور با دست خود ... گفتمش یارب ... میشود باشد خود پیله... فقط با یک اسم یارب... چه آسان من گرفتم جواب از خدا ... تورها شد پیله ... پیله ها شد خود درس ... و گرفتم من بال پرواز ... پرواز بسمت عاشقی ... خلاصه کردم من این مکتب عشق را ... میشود دید تورها را به چشم پیله ... با نیم نگاه خدا ... الهی گاهی نگاهی 🍂🍂🍂 لیلا اسربار