شعر: دفتر: مرغ مهتاب میخواند ابری در اتاقم می‌گريد گل‌های چشم پشيمانی می‌شكفد در تابوت پنجره‌ام پيكر مشرق می‌لولد مغرب جان می‌كند می‌ميرد گياه نارنجی خورشيد در مرداب اتاقم می‌رويد كم كم بيدارم نپنداريد در خواب سايه شاخه‌ای بشكسته آهسته خوابم كرد اكنون دارم می‌شنوم آهنگ مرغ مهتاب و گل‌های پشيمانی را پرپر می‌كنم !...