AUD-20201119-WA0009.mp3
9.76M
‍ ♥️❣️♥️❣️♥️❣️♥️❣️♥️ همیشه روی لبِ من نقابِ لبخند است چقدر خنده‌ی با بغض، ناخوشایند است همیشه از غمِ خود عاشقانه می‌سازم طنابِ دار، به چشمانِ من گلوبند است همیشه زهر، به شیرین‌زبانی‌ام دادند به چای تلخ نشستن؛ عقوبتِ قند است غزل فروخته‌ام تا دلِ خوشی بخرم میانِ دلهره‌بازار، دلخوشی چند است ؟! شکسته بال و پر اما بلندپروازم عقابم و قفسم قله‌ی دماوند است لباسِ عید، به تن می‌کنند در مرگم بهار، جشنِ زمین در عزای اسفند است جهانِ عاشقی‌ام را به شعر می‌بخشم به احترامِ غزل؛ ارث حقّ فرزند است