🔴
#شبهه
🔅انصار با ابوبكر مخالفت كردند و به بيعت با سعدبنعباده فرا خواندند و علي در خانهاش نشست نه با آنها بود و نه با اينها و سپس انصار همه با ابوبكر بيعت كردند كه بيعت آنها به دليل يكي از اسباب ذيل بود:
۱. به زور از آنها بيعت گرفته شد.
۲. برايشان مشخص شد كه ابوبكر به خلافت حقدارتر است بنابراين به بيعت با او تن در دادند.
۳. و يا اينكه بدون هدف اين كار را كردند و توجيه چهارمي براي كارشان وجود ندارد. اگر شيعه بگويند به زور از انصار بيعت گرفته شده است اين دروغ است چون جنگي پيش نيامد و آنها مردمي شجاع بودند و دو هزار قهرمان اسب سوار بودند... اگر آنها ميدانستند كه حق با ابوبكر نيست هرگز پسر عمويشان را رها نميكردند و با مردي كه نه قبيله بزرگي و نه ثروتي... داشت بيعت نميكردند پس تنها دليل بيعت آنها با ابوبكر اين بود كه آنها دليل درستي از پيامبرشان داشتند كه نشانگر آن بود كه خلافت حق ابوبكر است.
جواب :
نكته و مطلب بسيار مهمي در اين جا است كه انصار (بعضي از آنها) با ابوبكر بيعت كردند چون در سقيفه فهميدند كه حق با ابوبكر است؟! خوب اهل سنت و وهابيها بگويند كه آن انصار كه بيعت كردند روي چه دليل و سندي فهميدند؟ اگر واقعاً دليل بر حقانيت ابوبكر داشتند حتماً آن را بازگو ميكردند نه اينكه ما با فرض و ظنّ و گمان بگوييم حتماً يك دليلي داشتهاند بيخودي كه انسان كاري نميكند؟ (...وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ) : گمان بههيچوجه [آدمي را] از [شناخت] حقيقت كفايت نميكند ؛ و تقليد از انصار هم به فرمايش قرآن ممنوع است. (وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ...) : و چيزي را كه بدان علم نداري دنبال نكن.
دليل حقانيت ابوبكر چيست؟! جالب است به متون خود اهل سنت در مورد سقيفه مراجعه كنيم و ببينيم چه اتفاقي در سقيفه افتاد : آنها بدون اطلاع اهل بيت و مهاجرين و... در زماني كه اهل بيت و اصحاب مشغول كفن و دفن پيامبر بودند و سخت عزاداري مينمودند اينان براي امارت مسلمانان شورا تشكيل دادند و از همين آقاي ابوبكر و عمر هم دعوت نكردند و تا آن موقع نميدانستند كه حق با ابوبكر است اما وقتي پيامبر براي اينكه مردم گمراه نشوند دستور داد قلم و كاغذ بياورند و عمر گفت پيامبر هذيان ميگويد و آيات قرآن را نديده گرفت و گفت قرآن براي ما كافي است و در آنجا اصحاب نزاع كردند و پيامبر آنها را از محضر خود اخراج نمود. پس انصار نميدانستند كه حق با ابوبكر است وگرنه او را دعوت مينمودند. به هر صورت ابوبكر و عمر و ابوعبيده جراح خود را به آن مجلس رساندند. در آنجا بحث از حقانيت و اينكه چه كسي افضل است نشد و آيات قرآن و احاديث پيامبر ملاك قرار نگرفت و انصار اول پيشنهاد كردند كه رهبر و امير از آنها باشد ولي اين سه قبول نكردند و قرابت با پيامبر را ملاك شرافت و فضيلت قرار دادند (برخلاف معيار فضيلت در دين اسلام زيرا قرآن ميفرمايد : اي مردم ما شما را از يك زن و مرد آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد [اينها ملاك برتري نيست] قطعاً ارجمندترين شما نزد خداوند پارساترين شما است...». بعد قرار شد يك امير از انصار و يك امير از آنها باشد اما عمر گفت نميشود كه دو رهبر در يك كشور باشند و در آخر قبول كردند امير از آنها باشد و وزير از انصار يعني قدرت حاكميت را تقسيم نمودند و درك كردند كه ابوبكر افضل براي امارت مسلمين است.
نتيجه بحث : اجتماع سقيفه در حقيقت تقسيم قدرت حاكميت و امارت بود و ملاك حقانيت اين سه نفر قرابت با رسول اكرم بود و قرار شد امير از آنها و وزير از اينها باشد و هيچ بحثي از حق بودن ابوبكر هم نبود و خود ابوبكر هم خود را محق نميدانست همانطور كه تا آخر عمر آن را ميگفت من بهترين شما نيستم.
📚برگرفته از کتاب پاسخ ( نقد و بررسی شبهات وهابیت آل سعود )
✨حضرت استاد آیت الله وفــســے
🆔
@bayyenat110