رفته بودم خونه خاله م انارهای درشتی تو خونه شون بود خاله م تو اتاق بود یه لحظه هوس کردم چند تا انار درشت بچینم چیدن همانا و سر رسید ن خاله همان...سریع انارها را ریختم تو لباسی که تنم بود که خاله م رسید زیر شکمم و محکم گرفته بودم که انارها نریزه..خاله م گفت عزیزم چی شده چرا خم شدی و زیر شکم نو گرفتی ..گفتم هیچی درد دل شدیدی شدم ول نمیکنه...گفت یکم راست شو ببینم چته ..یههوو دو تا انارها قل خورد افتاد رو زمین ..دیگه از خجالت زمین و گاز میزدم 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran