پیرو بحث غذا خوردن در یک بشقاب بگم که دقیقا سه روز بعد عقد من رفتم خونه پدرشوهرم و شام کتلت بود مادرشوهرم برای ما تو یک ظرف کتلت گذاشتن و گفتن باهم بخورین چهار تا کتلت بود شوهرم در چشم برهم زدنی سه تا رو خورد و من یکی با خودمم هی میگفتم این چرا اینجوریه نمیفهمه منم هستم همه رو خورد، بعد مادرشوهرم خواست دوباره کتلت بگذاره شوهرم پرید گفت نه نه سیر شدیم خیلی زیاد بود، مادرش که زیر چشمی نگاه میکردن گفت دهنت رو ببند برا تو نمیزارم همه رو خوردی این طفلکی هیچی نخورد. و من دیگه هرگز باهاش تو یه بشقاب غذا نخوردم چون میمردم از گشنگی😂😂😂😂😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran