هزار گل اگرم هست، هر هزار تویی
گلند اگر همه اینان، همه بهار تویی
به گرد حسن تو هم این دویدگان نرسند
پیادهاند حریفان و شهسوار تویی
زلال چشمهٔ جوشیده از دل سنگی
الا! که آینهٔ صبح بیغبار تویی
دلم هوای تو دارد، هوای زمزمهات
بخوان که جاری آواز جویبار تویی
به کار دوستیات بیغشم، بسنج مرا
به سنگ خویش که عالیترین عیار تویی
سِواد زیستنم را ز نقش تذهیبت
به جلوه آر که خورشید زرنگار تویی
نه هر حریف شبانه نشان یاری داشت
بدان نشانه که من دانم و تو، یار تویی
برای من، تو زمانی، نه روز و شب، آری
که دیگران گذرانند و ماندگار تویی
تو جلوهٔ ابدیت به لحظه میبخشی
که من هنوزم و در من همیشهوار تویی
#حسین_منزوی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH