قسم به انجیر و زیتون؛به سپیده دم چشمانت،به انگور لبانت، قسم به شب آن هنگام که در آغوشم آرام میگیری. و قسم به تو! ای ستایش شده، محبوب من! نامت معراج من است سوگند که مبعوث شده ام به عشق ورزیدن! و کتابی آسمانی خواهم سرود از آیه های دستانت موسیقی صدای و صلح ابدی آغوشت؛ قسم به تو! به یکتایی گل سرخ لبانت آنگاه که برای آخرین بار مرا میبوسی و به بی نیازی موهایت، رها شده در باد که مرزهای سرزمینم را در می نوردند. قسم که تو نزاده ای مگر اندوه را در من و زاده نشده ای مگر از میان بازوانم قسم به عطر تو، عطر کاجهای جنگل دور شگرفی تو! محبوب آرامم؛ چون شراب هزار ساله و زیتونهای سبز بیت المقدس! قسم به خورشید آنگاه که لابلای موهای تو میدرخشد به دستان تو بر لبهایم! قسم به فرشتگان، که تقدیرمان را رقم میزنند قسم به ماه و ستارگان که روی پلکهای تو میچرخند که تو یگانه ترینی در قلبم! قیامتی به پا کن! مرا در آتش غمت بسوزان به جزای عاشقی! اما بار دگر در معاد بوسه هایت زنده ام کن به عشقی دوباره، تا در بهشت نگاهت جاودانه بمانم به مهر ورزیدن! @TAMASHAGAH