زلف تو شاهد حال منِ بی‌دل باشد چون که در مجمع آشوبِ قیامت بروم سال‌ها هست که سرمستِ مِیِ عاشقی‌ام کاری ای دل نکنی تا به ندامت بروم به تماشای گل و سرو به گلگشتِ بهار همه اندر طلبِ آن رخ و قامت بروم رهِ این بادیه گر در دهنِ شیر بُوَد به تولّای تو زین ره به سلامت بروم @TAMASHAGAH