منصور را چون دوستی حق به نهایت رسید دشمن خود شد و خود را نیست گردانید ، گفت: "اَناالحَقّ". یعنی من فنا گشتم ، حق ماند و بس. و این بغایت تواضع است و نهایت بندگی است. یعنی و بس! دعوی و تکبر آن باشد که گویی: تو خدایی و من بنده! پس هستی خود را نیز اثبات کرده باشی ، پس دوئی لازم آید. و این نیز که می گویی: "هوَالحَقّ" ، هم دوئی است. زیرا که تا "اَنا" نباشد ، "هوَ" ممکن نشود. پس گفت: "اَناالحَقّ" چون غیر او موجودی نبود و منصور فنا شده بود. آن سخنِ حق بود. @TAMASHAGAH