تماشاگه راز
‌ داریم تمام می‌شویم!! دیگر اشک هم آراممان نمی‌کند! دست خودمان نیست!! آدمیم...احساس داریم!! عاطفه داریم... پدریم، مادریم... روح داریم، می‌فهمیم!! همین فهمیدن و حس کردن و درد کشیدن است که بیچاره مان کرده!! ما بعد از این روزها دیگر آدمهای سابق نخواهیم شد! حتی اگر خودمان بخواهیم... ما بعد از تماشای این صحنه‌ها هربار بچه هایمان را به آغوش میکشیم جان می‌دهیم... مرده های متحرکی شده‌ایم که حالمان از این دنیای پر از ظلم بهم می‌خورد! آنقدرکه این‌روزها درخود مچاله شدیم انقدرکه مثل‌آدمهای مستاصل‌و بیچاره؛ موقع ورق‌زدن وخواندن اخبار غزه دو دستی توی سرمان؛ کوبیدیم و کاری از دستمان برنیامد؛ جز نشر اخبار فاجعه! شاید اگر همان چهل وپنج سال پیش که جمهوری اسلامی، پرچم مبارزه با اسرائیل را بلندکردوامام خمینی(ره) از نابودی غده سرطانی سخن گفت، جهان،عمق نگاه آن رهبر‌الهی را درک کرده بود وملتها و روحهای سالم‌مثل این‌روزها مصمم‌ویکدست شده بودند درحمایت‌ازحقوق این‌بی‌پناهان تاریخ غده‌نمیتوانست اینقدر ریشه بدواند!! دلمان میسوزد که همیشه و هر جای تاریخ را که نگاه میکنیم؛ اصولامردمان همان‌زمانه نمی‌توانند؛ افق بلند نگاه رهبران الهی را درک کنند و باید روزگارانی بگذرد ؛ تا آن حقایق تلخ تجربه شوند..! 🌱🌱🌱