🔅 شنیدم کِرمک شبتاب می‌گفت: نه آن مورم که کس نالد ز نیشم توانْ بی‌منت بیگانگان سوخت نپنداری که من پروانه‌کیشم اگر شب تیره‌تر از چشم آهوست خود افروزم چراغ راه خویشم 💫اقبال می‌گوید نه رسم مور، نه طرز پروانه. نه دیگرآزاری و نه چشم از خود برگرفتن و منت بیگانه بُردن. شیوه مطلوب او، بر خود، نظر گشودن است. مثل مولانا که می‌گفت: «تو چراغ خود برافروز» اقبال می‌گوید اگر دیده بر جان خود بگشایی می‌بینی که ماه کاملی در نهادت نهاده‌اند. اگرچه ظاهراً تهی‌دامنی: 🌾بر خود نظرگشا ز تهی‌دامنی مَرنج در سینهٔ تو ماه تمامی نهاده‌اند انصافاً این بینش صاحبدلان که هر آدمی در نهاد خویش واجد گنجی است و به رغم بی‌نوایی‌های ظاهری، می‌تواند با آگاهی از آن گنج و ثروت درونی، به کرامت و ارجمندی خود ایمان آوَرَد بسیار درخشان و شفابخش است. وقوف پیوسته بر این گنج، شفاست: 🌾چو حافظ گنج او در سینه دارم اگر چه مُدَّعی بیند حقیرم به نظر می‌رسد تا نتوانیم به آن گنج پنهان در نهاد خویش ایمان بیاوریم، قادر نخواهیم بود به روشنی کارگر در جهان، ایمان بیاوریم. آخر به مدد آن چراغ درونی است که می‌توان از نور پایندهٔ هستی سراغ گرفت و به آن پیوست. ✍ @TAMASHAGAH