نگاهی به چاپ ششم کتاب «شازده کوچولو» نوشته: آنتوان دو سنت اگزوپری ترجمه:عباس پژمان ناشر: نشرهرمس برشی از متن: شازده کوچولو گفت: سلام کلاه بامزه‌ای دارید. خودپسند در جواب گفت: این کلاه برای تشکر کردن است. هر وقت که برایم ابراز احساسات می‌شود این را از سرم برمی‌دارم. بدبختانه هیچ‌وقت گذار کسی به اینجا نمی‌افتد. شازده کوچولو گفت، که چیزی نفهمیده بود، گفت: چه فرمودید؟ پس خودپسند او را راهنمایی کرد: «دست‌هایت را به هم بزن.» شازده کوچولو دست‌هایش را به هم زد. خودپسند کلاهش را از سرش برداشت و با تواضع از او تشکر کرد. شازده کوچولو در دلش گفت: این کیفش بیشتر است تا دیدن شاه.و باز شروع کرد به دست زدن. خودپسند هم شروع کرد کلاه از سر برداشتن و جواب دادن. پنج دقیقه‌ای این بازی ادامه داشت که شازده کوچولو از یکنواختی آن خسته شد. پرسید: چه کار باید کرد که کلاه از سرت بیفتد؟ اما خودپسند نشنید او چه گفت. خودپسندها فقط ستایش‌ها را می‌شنوند.. @TAMASHAGAH