اندر حکایت
عکاس وپرنده
عکاس
ای پرنده راست بنشین بهرمن
تابگیرم عکست از گل با چمن
پرنده
دوست دارم عکسی از بالم بگیر
گر بگیری هرکجا خواهم بگیر
برفراز آسمان چرخان شوم
برستیع کوهها پنهان شوم
عکاس
هر کجا باشی نگاهی کن به من
یا که پروازی کنی اندر چمن
عکاس
صورتت زبیاست اندر عکس من
هی نگردان صورتت بر عکس من
پرنده
دشت وصحرا زیر بالم روشن است
عاشفم برکوه وجایم گلشن است
عکس از پرواز من گیر این زمان
شوق پروازی بگیر اندر جهان
من عقابم کرکس وزاغی نیم
سربلندم ،بلبل باغی نیم
@TAMASHAGAH