اگر آن خنده ی مستانه نبود
وآن تبسم که درآن پرتو صد امید است
شادی خاطر دیوانه نبود
درهیاهوی حیات،
درجهانی که درآن نیست ثبات
به چه دل می بستیم؟
گر خیال تو دراین خانه نبود
یاد تو درهمه روز وشب وعمر
آشنای دل بیگانه نبود
اگر آن زلف فروریخته تا شانه نبود
دردیاری که درآن رشته ی امیدی نیست
به چه می پیوستم
هاشم جاوید
@TAMASHAGAH