🔰 ۴ سلام من 39 سالمه 24 سالم بود که ازدواج کردم بعد از گذشت یک سال از زندگیمون تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم اما خدا نمیخواست خیلی نگران بودم کلی دعا کردیم بالاخره خدا خواست و باردار شدم❤️ ودر 27 سالگی امیر علی پسر با نمک و دوست داشتنی رو خدا بهمون داد😘 زندگیمون باوجود پسرم خیلی شیرین تر و شاد تر شد امیرعلی دو ساله بود که تصمیم گرفتیم یه همبازی بر‌اش بیاریم 31 ساله بودم که خدای مهربون یک فرشته کوچولو به اسم فاطمه بهمون داد🥰 دوتا کوچولو سختی های خودش رو داشت ولی شیرینیش می چربید فاطمه جون 4 ماهه بود که تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدم و با وجود دو تا وروجک رفتم حوزه علمیه تمام تلاشم رو کردم هم درس می خوندم هم به بچه هام میرسیدم خدا به وقتم برکت میداد و خداروشکرهردو کاررا انجام میدادم 😃سال دوم حوزه بودم که برای سومین بار باردار شدم و 33 ساله بودم که زینب خانم فرشته کوچولوی ناز رو خدا بهمون هدیه داد 😍خونمون پر شد ازهیاهو پراز انرژی من یکسال مرخصی گرفتم از حوزه تا زینب کمی بزرگتر بشه وبعد باز شروع کردم درس خوندن سرگرم بچه داری و درس خوندن بودم که تصمیم گرفتیم فرزند چهارم رو بیاریم و بالاخره فرزند چهارمم در سن 37 سالگی به دنیا اومد نرگس خانم ناز مامان با اومدنش شادی دوچندان رو به خونه ما آورد خداروشکر الان من چهارتا دسته گل دارم💐❤️❤️ درست بچه ها هر کدوم سختی های خودشونو دارن ولی واقعا یک خانواده پر جمعیت با بچه زیاد هم شادتر هستن وهم بچه های بزرگتر مراقب کوچکترها هستن وزندگی با این دسته گلها خیلی خوبه💓💓 اینم عکس دسته گلام با باباشون😍👇 کانال انگیزشی طعم زندگی😊👇 https://eitaa.com/joinchat/2226520107C68d3bdd90e