🔖 : شب اومد خونه چشماش از بی‌خوابی قرمز شده بود، رفتم سفره بیارم نذاشت! گفت: "امشب نوبت منه، تو استراحت کن" گفتم: "تو بعد از این همه وقت خسته و کوفته اومدی.." نذاشت حرفم تموم بشه بلند شد و غذا رو آورد.. بعد غذای مهدی رو با حوصله بهش داد و سفره رو جمع کرد.! بعد چایی ریخت و گفت: «بفرما». محبّت اگه محبّت واقعی باشه تو همه حالات هم محبت هست..! (به روایت همسر شهید) 🔰 برای شهید محمدمهدی همت صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمائید. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f