🔖
#اتفاقی_که_منتظرش_بودم:
🔰
#قسمت_پنجم:
همونجا روی خاک و زیر تابش آفتاب، برای شهدای کانال نماز خوندیم،
دلم میخواست نمازم با
#اخلاصی از جنس خودشون باشه
تا زمانی که تو صحرای
#محشر، سرگردان و حیران، پی
#ملجأیی می دوم،
این خاک به اون دو رکعت
#شهادت بده و این شهیدان مظلوم
#شفیعم بشن.
شنیدن
#سرنوشت این آدم هایی که بی هیچ توقعی از همه دار و ندارشون گذشتن و دیدن ِخیلی از آدم های این دوره
و البته خودم که همیشه از زمین و زمان
#طلب داریم،
#شکافی بزرگ در وجودم ایجاد می کرد.
در واقع، وقوعِ
#اتفاقی که
#منتظرش بودم از کانال کمیل شروع شد ...😭
همون فکه ای که فرزانه رو بی قرار کرده بود
و دلیل اصلی اون بی قراری،
#علمدار_کمیل، شهید
#ابراهیم_هادی بود 😭
اینو زمانی فهمیدم که از سفر برگشتم و با فرزانه تماس گرفتم.
و گفتم که منم فکه رو
#دیدم و ....
نزدیک اذان مغرب به زائرسرای شهید
#مسعودیان در اهواز رسیدیم،
قرار بود اون شب در محوطه اردوگاه
#رزمایشی برگزار بشه.
بعد از نماز و صرف شام، پیاده به همراه دوستان، مسیری پرشیب رو طی کردیم تا به محل برگزاری رزمایش رسیدیم،
توی مسیر که به سمت بالا می رفتیم
به قسمتی از شهر
#مشرف بودیم،
میشد چراغ ها و نورهایی که تو سطح شهر پخش شده بودن رو با چشم دنبال کرد،
نمی دونم تو بحبوحه شلوغی های شهر،
کسی به این فکر می کنه که برای روشن بودن
#چراغ هر کدام از این خونه ها چند تا جوان از خونه و زندگی شون گذشتن؟😔
کسی سراغی از ستاره هایی که از زمین بریدن و به آسمان رسیدن می گیره؟
کمی دیر رسیدیم، در جایگاه تماشاگران، همه ردیف ها پر شده بود رو آخرین سکو جایی پیدا کردیم و نشستیم.
تمام اون محوطه
#فضاسازی شده بود
اما نور در جایی متمرکز می شد که اون لحظه نمایش اونجا اجرا می شد.
ادامه دارد....
#دهه_فجر
#داستان
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔
https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f