💠 خمر بهشتی 🔹 اگر کسی سؤال بکند آیا شهدا, آیا جانبازان، با اینکه تحصیلی نکردند، به عقلی می ‌رسند؟ پاسخ آن مثبت است، برای اینکه در سوره مبارکه «انفال» فرمود اگر اهل تقوا بودید: ﴿یجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً﴾؛ فرق بین حق و باطل، صدق و کذب، خیر و شرّ، زشت و زیبا، روا و ناروا را خدا به شما عطا می ‌کند; او یقیناً «عنداللّهی» است، وقتی «عند الله» بود برابر آخر سوره مبارکه «قمر»، یقیناً آن را دارد. این‎طور نیست که لذّت عقلی فقط مختصّ علما و مخترعان و کاشفان باشد، اینها هم دارند. فرمود: ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً﴾;[1] این در سوره مبارکه «انفال» است. چه سوره مبارکه «بقره»، چه سوره مبارکه «آل عمران», فرمود شهید «عند الله» است. اگر «عند الله» بود بخش پایانی سوره مبارکه «قمر» مصداق کامل خود را پیدا می ‌کند; دیگر ما چه می‌ خواهیم؟ اگر کسی «عند الله» بود, لذّت «عنداللّهی» تجلّی اسمای الهی، صفات الهی، ملاقات اسمای الهی، ملاقات صفات الهی، از آن لذت ‌ها برتر که فرض نمی ‌شود; بنابراین اینها برای آن بزرگواران هم هست. 🔹 مطلب دیگر این است که فرمود این بهشتی‌ ها، ما به اینها جامِ شرابی می ‌دهیم که اینها با این لذّت می ‌برند ﴿وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبینَ﴾;[2] ما نَهرهای شراب داریم. این خَمر[دنیایی]، خمری است که نمی ‌گذارد به جایی برسد; مثل اینکه قمر در کنار آفتاب قرار گرفته است. آن وقت انسان متحیر است. این که وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: «رَبِّ زِدْنِی تَحَیراً فیکَ».[3] یک وقت انسان متحیر راه ‌گم‌ کرده است، یک وقت که چندین راه دارد; مثل انسان تشنه ‌ای که در بیابان است، راه چشمه را گُم کرده و متحیر است; این یک حیرت مذمومی است. یک وقت به دامنه رسید، ده‌ ها چشمه جوشان زلال و خنک و گواراست این متحیر است که از کدام بنوشد! این «رَبِّ زِدْنِی تَحَیراً فیکَ» برای آن مرحله است. وقتی نَهر شراب هست، این نَهر دیگر نمی ‌گذارد عقل فعّال باشد؛ لذا انسان متحیر است. فرمود ما چنین شرابی را آماده کردیم، تنها در خُمره نیست، نَهر روان است. عقل را می ‌کند، نه بیهوش! آن نور الهی که ﴿نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض﴾[4] است, طوری ظهور می ‌کند که انسان متحیر است, حتّی عقل کلّ عرض می ‌کند: «رَبِّ زِدْنِی تَحَیراً فیکَ». فرمود آن مرحله اینها نشاطی دارند، لذّتی بهشتی ‌ها با هم دارند، این جام شراب را از دست یکدیگر برای تفکّه و نشاط و لذّت بیشتر «تنازع» می ‌کنند. این کَندَنِ محمود است، نه مذموم. طبیب اگر دوا دهد در آن دوا شفا بُوَد ٭٭٭ حبیب اگر جفا کند در آن جفا وفا بُوَد مخصوصاً آن حبیبی که دارد وفا می‌ کند و جفایی هم در کار نیست. 🔹 بارها به عرض شما رسید اگر در بهشت یاد کسی باشد که چه خلافی کرد، وجود مبارک اگر ـ معاذالله ـ یادش باشد که با چه کرد; برای او بدترین جهنم است, اصلاً یادش نیست; این خداست! کاری که خدا می ‌کند او مقلِّب قلب است. ما اگر کسی نسبت به ما بد کرد، دو سه تا کار می‌توانیم بکنیم: یکی اینکه به روی او نیاوریم، یکی اینکه در غیاب او هم چیزی نگوییم، یکی اینکه نسبت به او محبّت بکنیم، همین! اما هر چه محبت می ‌کنیم، او پیش خودش شرمنده است. ما کاری بکنیم که این شَرم از او گرفته بشود، این دیگر مقدور ما نیست. ما باید در درون او تصرّف بکنیم و این مطلب را از خاطره‌ او بگیریم، ما که «مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ»[5] نیستیم؛ لذا از این قبیل کار از ما ساخته نیست; اما از خدا ساخته است. وقتی او از یاد کسی می ‌برد که بد کرده است، اصلاً یادش نیست. خودش را با سایر شهدا یکسان می ‌بیند، اصلاً یعنی اصلاً! هیچ یادش نیست که نسبت به وجود مبارک بد کرده است; این خداست! تنها کسی که می ‌تواند دل را زیر و رو بکند و خاطره ‌ای را از دل بکَند و به هیچ وجه, به نحو سالبه کلیه یادش نباشد، خداست! [1]. سوره انفال، آیه29. [2]. سوره محمد، آیه15. [3]. ر. ک: علم الیقین(ملا فیض کاشانی), ص101 و منظومه سبزواری, ج5, ص176. [4]. سوره نور، آیه35. [5]. تهذیب الأحكام، ج‏2، ص74. 📚 سوره مبارکه طور جلسه 7 تاریخ: 1395/11/20 🆔 @a_javadiamoli_esra