#خاطره 581
دیشب سوار ماشین بودیم پیچیدیم تو یه خیابون دو تاماشین کنار هم ایستاده بودن و میوه میفروختند یکیشون تقریبا وسط خیابون بود به همسرم گفتم بهشون بگو ایستادیم وشیشه ماشین رو دادیم پایین وگفتند آقا بد جایی ایستادید نزدیک بود بزنم بهتون راننده گفت ما این انتقادا رو نمیپذیریم ومارد شدیم برگشتن همسرم گفت باید پیاده بشم براشون توضیح بدم پیاده شد گفته بود من واسه خودتون میگم ماشینتون بدجایی هست اگه خدای نکرده کسی بزنه به شما خودتون مقصر هستید وعلاوه براینکه به خودتون خسارت میزنید خسارت طرف مقابل هم باید بدین چون مقصر هستید وخیلی ضرر میکنید اونم انگار قبول کرده بود.
بعد هم چند کیلو میوه ازشون خرید واومد.