#وقایع_کوفه_تاشام2
#دیر_راهب
#اجاره_ی_سر
#زمینه_مقتلی
#لطمه_زنی
برادر
خمیده قامتم از این مصائب
تو این راه
چقد جفا کشیدم از نواصب
چی دیدم
اجاره ی سر تو به یه راهب
برادر
مقابل نگاه تار زهرا
شده وای
سر تو بازیچه ی دست اعدا
چگونه
سر تو رفته گوشه ی کلیسا
شد جسارتها
به سرت هر دم
بردنت هر جا
واسه چند دِرهَم
گاهی بالای
نیزه ها رفتی
تو تنور یک
بی حیا رفتی
یا اباصالح العجل آقا......
🌸🌸🌸🌸🌸
برادر
رفتی به مهمونی با رأس پرخون
یه راهب
با یک نگاه به تو شده مسلمون
تا سحر
روضه برات خونده با چشم گریون
برادر
یه جای سالم تو سرت ندیده
چی دیده
موی سر و محاسنت سپیده
یه خنجر
حنجر تو رو بدجوری بریده
ردّ چوب و سنگ
رو سرت مونده
قلبشو، لبهات
خیلی سوزونده
پیشونیت مجروح
شبیه طاهاست
صورتت نیلی
شبیه زهراست
یااباصالح العجل آقا...
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
https://t.me/abdolmohsen158