#شعر۸۲در میان هجوم غم هستم ، تن دیوار غرق تکرار است
رو به رویم نگاه پنجره ها ، رو به آغوش سرد دیوار است
تو نباشی ترانه ها مثل ِ طرح روی حباب می مانند
تو نباشی دل غزل هامان ، واژه هایی به رنگ اجبار است
رگ سرد غبارهای دریغ ، محو کرده دلیل هستی را
ما کجاییم ذکرمان خسته است ، خواب ها اتفاق بسیار است
سرمان ساعتیست بی طاقت ، لب لبخندهایمان گریه
گردش روز و شب بدون شما ، چرخشی روی سطح دوار است
لب آوازهایمان دلتنگ، از نبود ستاره و شبنم
تن اندوه هایمان زخمی ، باغ هامان درخت بی بار است
ای گل سرخ ای قشنگی صبح ، ای تو باران مهربانی آب
ای تو از قبله ی صمیمی ماه ، غیبتت در خسوف اَسرار است
خواب دیدم بهار می آید ، و زمستان سخت خواهد رفت
من یقین دارمت صبوری ناب ، که حضورت چقدر سرشار است
تو بیایی بهانه می میرد ، تو بیایی ستاره می خندد
آسمان می شود هوایی تو ، بال پروازها سبکبار است
خواب خرگوشی قبیله ی بغض ، از حضورت هوار خواهد شد
تو بیایی ستاره خواهد دید ، چشمهامان همیشه بیدار است
هجرتی مثل رود می خواهم ، سوی دریای آبی مهتاب
هجرتی که شکوه خواهد شد ، هجرتی که مرا سزاوار است
نام تو آبروی آینه ها ، اسم تو سیب اسم تو ملکوت
اسم تو اسم اعظم حق و نام تو آفتاب اعصار است
کاش می شد که در خبرهامان از کنار مدینه می گفتند ...
آمدی با طلوع آدینه، گوش من بی قرار اخبار است
✍زینب حسامی
مشهد مقدس@adabkhane 🌱