eitaa logo
ادبخانه 🏴
2هزار دنبال‌کننده
716 عکس
259 ویدیو
54 فایل
🌍ادبخانه موسسه فرهنگی هنری ایلیا ترنج 🔶ادبخانه، دانشخانه مجازی ادبیات و آیین است. در این سرای دانش، بُن مایه های شعر وادبیات ، پژوهش های ادبی، آیینی و....را می توان یافت. 🔷آیدی مدیر (صادق خیری) جهت تبلیغات: @Sadeghkheyri
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۱۹ تقدیم به حضرت عبدالله ابن حسن(ع) بُرده ست بنده سوی مولا هر زمان دست شد واسطه بین زمین و آسمان دست جز از در این آستان خیری ندیده وا کرده هر کس رو به دست این و آن دست در سجده و بر خاک افتادن زبان : سر وقت قنوت و ربنا گفتن زبان : دست در پهنهء تاریخ اگر کنکاش باشد دارد برای ما هزاران داستان دست خیبر برای خود دژ مستحکمی بود تا آن زمان که زد به در یک پهلوان دست اسلام را پیروز میدان کرد حیدر حق زد برای قدرت این بازوان دست جانها به قربان مرام آن کسی که در اوج قدرت می‌گرفت از ناتوان دست با دست پر برگشته مسکینی که حتی یکبار برده بر درِ این آستان دست با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز انداخت بر دستان مولا ریسمان دست یک روز در جنگ احد آقای عالم تهدید را از جانب مولاش رانده ست یک روز در دفاعِ از پیامبر امروز پای کار مانده ست تا خواند لبهای عمو "هل مِن معین" را در بیعتش بالا گرفت این نوجوان دست آمد به مهمانی آغوش عمویش هدیه چه آورده برای میزبان؟ دست زینب دو دستی بر سرش میزد در آنجا میرفت وقتی سمت چوب خیزران دست . . هر قدر کمتر در غم او زد به سینه روز قیامت بیشتر بیند زیان دست @denj_tanhaii @adabkhane🏴
۱۲۰🚩 (ع)🏴 سپرد دستِ دعا شاخۀ اجابت را گرفت از لبِ او سیبِ سرخ حاجت را برای چیدنِ رزم آرزوی خود از عشق مُجاب کرد به اعجازِ اشک، حضرت را تراوشِ ازلی،چکه چکه در چشمش چکاند راز ابد را ، همان حقیقت را به مرگ خندۀ«اَحلی مِنَ العسل» می زد خدا چشاند به چشمانش این حلاوت را به پشت گرمیِ فرزندِ ایلیا برداشت به پشتِ همتِ خود، کوله بار غیرت را شکوهِ عزّت او در مصاف با ظلمت کشاند پشتِ تباهی، هجوم ذّلت را طنین ممتدِ شمشیر او به شور آورد حماسه های همایونیِ شهامت را هوای چشمِ تحمّل دوباره اَبری شد گرفت نم نمِ اندوه، قلبِ عصمت را هجوم نیزه و شمشیر و تیر و یورش سنگ رساند تا به خدا نالۀ جراحت را نرفت زیر سُم اسب ها، خیالِ غزل مباد بشکند این بیت، اهلِ طاقت را کشاند پیکر او را، ولی تراوش خون کشید روی زمین، طرحی از شهادت را @adabkhane🚩
🚩 گهواره‌ها بعد از تو بی تابند هر شب آغوش‌ها در حسرت خوابند هر شب در کوچه های شهر،سقّاهای عطشان با مشک‌هاشان در پی آبند هر شب گهواره‌ها چون کهکشانی بی ستاره لب تشنه‌ی یک جرعه مهتابند هر شب شش ماهه‌ها دیگر نمی‌خوابند شب‌ها گهواره‌ها بعد از تو بی تابند هر شب 🏴 @adabkhane🥀
۱۲۲🏴 🚩 ▪️هی دست می‌رود به کمرها یکی یکی وقتی که می‌رسند خبرها یکی یکی ▪️خم گشته‌ است قد پدرها دوتا دوتا وقتی که می‌رسند پسرها یکی یکی ▪️باب نیاز، باب شهادت، درِ بهشت روی تو باز شد همه درها یکی یکی ▪️سردار بی‌سر آمده‌ای تا که خم شوند از روی دارها همه سرها یکی یکی ▪️رفتی که وا شوند پس از تو به چشم ما مشت پر قضا و قدرها یکی یکی ▪️رفتی که بین مردم دنیا عوض شود دربارۀ بهشت نظرها یکی یکی ▪️در آسمان دهیم به هم ما نشانشان آنان که گم شدند سحرها یکی یکی ▪️آنان که تا سحر به تماشای یادشان قد راست می‌کنند پدرها یکی یکی 👈شعرخوانی آقای در حضور رهبر انقلاب در تاریخ ۱۳۸۶/۷/۴ @adabkhane🚩
هدایت شده از کتیبه تاک
۸۵🏴 از خواهری غریب به شوق برادری پیچیده عطر نامه به بال کبوتری از کوچه‌ی دمشق به صحرای کربلا از شام تا سپیده‌ی در خون شناوری هر واژه‌ای که از مژه‌هایش چکیده است شعر تری است، حاصل چشمان مضطری آهی کشید و درد دلش را شروع کرد انبوه اشک خیمه زده پشت معجری داغ کبود خاطره‌ها را مرور کرد این نامه شد به روی دلش داغ دیگری یادش به خیر! تا که رسیدیم کربلا از مهر و ماه پشت سرت بود لشکری از خیمه های سوخته با خون دل نوشت برپا شده است در دل هر واژه محشری با دست های بسته به دنبال نیزه ها با سر دویده ایم به دنبال هر سری قنداقه را همیشه در آغوش می کشید گهواره مانده بود و خیالات مادری ** آهی کشید و نامه ی او ناتمام ماند آهی چنان که شعله بر اوراق دفتری
۱۲۳ 😭🤦🏻 پیشکش به جناب .................. که بود و بود که بود و بود ، شُکوهِ راهِ شیری بر شبِ ظلمت خروش موج‌ِ خون بر بیکران‌ها بود برداشتند از او را او چون ، بود ۱ هر آن، را می‌کرد از تا همراه بود در ، چشم عزاداران از او شد او بود در «» خوانده‌ست او را «» آقا این گوشه‌ای از آن بود این وصفِ بود در چشمان یک که در میان غرق تماشا بود در «» جهان در افتاد ۲ نزدیک بود آن ، دنیا را کند نابود نگو، شد آن آن روز میان ، تنها بود دید را که را پوشیده و بود را از کرد برگشت و از ، خیمه بود آمد ولی از در یک پیدا بود در امتدادِ آن و چشمان دنبال بود زد بر و در گم شد که پرکشید و یک بود قم المقدسه ............................................. ۱. این معنا را از دکتر محمدی مبارز به یادگار دارم ۲. تابلوی عصر عاشورا اثر استاد محمود فرشچیان که در موزه آستان قدس رضوی می‌باشد. @Abedi_Aaeini @adabkhane🏴
۱۲۴ ✍قصیده‌ مشک🚩 یا ابوالفضل العباس(ع) می کشد بردوش ،تاصبح قیامت مشک را تا برانگیزد به انگشت شهادت مشک را تا ببارد بر سر لب تشنگان رستخیر می گشاید جای طومار شفاعت مشک را در ازل چرخیده بر دست علمداری رشید بنگرذاین گلچرخ ها از صبح خلقت مشک را حرمتش بوده است درهرمذهب از عهد قدیم نیست گرد از جنگ هفتاد ودو ملت مشک را دیده ام با شال سبزی خلعت سقایی اش دیده ام برسفره ی سبز سیادت مشک را بشنوید از خیزران این زخمه های خون فشان بشنوید ازخیزران هر دم حکایت مشک را راوی آن جا دست در شرح احادیث عطش راوی آن جا می کشد بین روایت مشک را باتمام تشنگی می خواند آن جا بر فرات در نمازگریه ،هفتاد و دو رکعت مشک را تا که مشک افشان کند از باختر تا خاوران می کند باچرخش ابرو دو قسمت مشک را بر لبش یانفس من بعد الحسین هونی است دل به دریا می زند گرم تلاوت مشک را بگذرد ای کاش از توفان سرخ نیزه ها یا نگه دارد کسی غرق جراحت مشک را می شکوفد لاله عباسی مدام از نم نمش از ازل رسم است این خط فتوت مشک را باتمام حنجره گرم مصیبت خوانی است باتمام حنجره بشنو مصیبت مشک را این رجزهای ابوالفضلی ست در بحر عطش می فشارد باتمام قد وقامت مشک را تیر می بارید بر آل شقایق هرنفس تیر می بارید از ابنای شقاوت مشک را مادرم شام غریبان را گره می زد به اشک مادرم می دید چون ابر اجابت مشک را مادرم روز دهم دلواپس گهواره بود خون جگرمی خواند نم نم پنج نوبت مشک را اشکریزان است درچشمم زیارت نامه خوان تشنه می بینم به هنگام زیارت مشک را مشک درچشمم زیارت نامه خوان دور حرم تشنه می بینم به هنگام زیارت مشک را https://eitaa.com/delnakhahi @adabkhane🚩
۱۲۵ دوش رفتم به در میکده خواب‌آلوده خرقه تر دامن و سجّاده شراب‌آلوده آمد افسوس‌کنان مغبچهٔ باده‌فروش گفت بیدار شو ای رهرو خواب‌آلوده شست و شویی کن و آن‌گه به خرابات خرام تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده به هوای لب شیرین پسران چند کنی جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده به طهارت گذران منزل پیری و مکن خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به در آی که صفایی ندهد آب تراب‌آلوده گفتم ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست که شود فصل بهار از می ناب آلوده آشنایانِ رهِ عشق در این بحر عمیق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده گفت حافظ لغز و نکته به یاران مفروش آه از این لطف به انواع عتاب آلوده @adabkhane💌
۱۲۶🚩 😔 🏴 حالا همه کرب و بلا را می شناسند تقطیع حرف کاف و یا را می شناسند حالا زمان دارد به جایی می رسد که مردم گل عطشان ما را می شناسند از کربلا کشور گشایی را ببینید تعزیه های کربلایی را ببینید وقتش شده انا فتحنا را بخوانید در اوج غم فتح نهایی را ببینید فرماید"انَّ جدیَ العطشان"به زودی بر دردهامان می نهد درمان به زودی آن وقت تنها شیعه ها نه بلکه دنیا پی برده اند از ابر بر باران به زودی ✍زینت کریمی نیا @adabkhane🚩
۱۲۷ ای برترین بهانه برای گریستن ای وصف جاودانه برای گریستن ای نام سر به مهر عجب سخت میشود داغ تو شد نشانه برای گریستن از هر جهت به خانه تو لاله کاشتند ای خانه خانه خانه برای گریستن در راه کربلای تو ای عشق روز ما شد تا ابد شبانه برای گریستن یک دشت گاه زخم به حجم ستارگان یک پلک از این میانه برای گریستن ما زخم های تازه به درگاه قرنهاست هستیم عاجزانه برای گریستن تا ماه جان تست در این چرخ چاک چاک ما و همه زمانه برای گریستن سید محمد علی علوی (ع۰الفت)
۱۲۸ خاخام در اندیشه ی بیهوده و خام قلّاده بزن به هر سگ خون آشام این قومِ زبون راه به جایی نبرد آینده از آنِ مسلمین است، تمام ✍🏻 @adabkhane🚩
۱۲۹ نذر حضرت سلام الله علیها عمه به بابایم بگو خوبم ، مگرنه ؟ گل دختر بابا نبوده هیچ شر نه عمه به بابایم بگو من راه رفتم قدر تمام عمر خود خیلی ، مگر نه؟ بابا ببین آن آیه هایی را که خواندی من هم بلد هستم شدم من خوب بر...نه؟ یک ماه همراه تو بودم این همه راه تو با خبر از من و من هم بی خبر نه فکر همه این است که من بچه هستم من بوده ام " ام ابیها "یت پدر ...نه ؟ درک من از احوال بابایم اگر نیست بیش از خود مادر ولی کمتر دگر نه مردم چرا نام مرا یتیم گویند آیا رقیه نیست نامی ، خوب تر، نه؟ بابا خودت می دانی اینکه مایلم تا همراه عمه باشم اما دردسر نه دارم خجالت می کشم از عمه زینب قبلا مزاحم بودم اما این قدَر نه مادر ندارم عمه جای مادرم بود من دخترش بودم پس از چندین پسر... نه؟ حالا قرار این بود کار خانه با من باشد ولی دردسرش شد بیشتر... نه ؟ بگذار پس این دردسر با تو بیاید درد سر من با سر تو ، سربه سر، ...نه؟ دیگر توانی نیست در پای رقیه تا آسمانم می بری با بال و پر ...نه؟ فردا به جای من سفرها در صفرهاست فردا به عشق من شود مبداء صفر... نه ؟ زینت کریمی نیا @adabkhane